آرشیو برای: "خرداد 1395"

سلامت است و سعادت!

نوشته شده توسطصداقت...!

دلا ز کوی محبت، متاب روی، به سختی

که رنج و محنت این ره، سلامت است و سعادت

بیان عشق، میسر نمی‌شود به حکایت

که شرح شوق، ز حد عبارت است، زیادت

حکایت غم عشق، از درون عاشق صادق

بپرس، اگر چه ز مجروح نشوند، شهادت

 

شاعر: سلمان ساروجي/ غزل 33

مهمان خدا/ نعمت ششم

نوشته شده توسطصداقت...! 31ام خرداد, 1395
از کودکی عادت داریم که صمیمی ترین دوست و شاید تنها دوست صمیمی ما مادرم هستند. از آنجایی که همیشه سعی بر ترک غیبت است، حرف از خود می زنیم و افکار و فعالیت های خود. تا جایی که به بهانه ارتباط، از بس از سامانه و وبلاگ ها و ... حرف می زنم و برخی افرادی که… بیشتر »

مهمان خدا/ نعمت پنجم

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام خرداد, 1395
چند روزی بود کاری گروهی با چند نفر از دوستان متین ومومن، در فضای مجازی آغاز کرده بودیم. از صبح چند بار سر زدم اما ظاهرا هنوز کسی فرصت حضور پیدا نکرده بود. از اینکه مسئولیت اصلی با من نبود ولی یکی دو روز کار را دست گرفته بودم حس خوبی نداشتم. نمی خواستم… بیشتر »

مهمان خدا/ نعمت چهارم

نوشته شده توسطصداقت...! 25ام خرداد, 1395
شدیم چهار نفر. دو تا خانم و دو تا آقا. حالا مشکل بیشتر از انتظار شد.  راننده را می شناختم. مردی میانسال با چند بچه و معروف به تقیدات ضعیف. این روزها آداب مثل قبل رعایت نمی شود. یکی دو بار از راننده های مذهبی تر شنیده بودم که به گفته ام که«کنار مرد نمی… بیشتر »

مهمان خدا/ نعمت سوم

نوشته شده توسطصداقت...! 24ام خرداد, 1395
فقط  ساکنان مناطق کویری می فهند آفتاب مستقیم و هوای گرم و خشک در ماه رمضان یعنی چه. تاکسی که هیچ، هیچ وسیله نقلیه ای در خیابان دیده نمی شد. یک ساعتی تا اذان ظهر زمان بود اما می شد وسط خیابان بدون هیچ خطری نشست و مطالعه کرد. با زحمت فراوان خود را به… بیشتر »

مهمان خدا/ نعمت دوم

نوشته شده توسطصداقت...! 20ام خرداد, 1395
چندروزی بود از او خبر نداشتم. متوجه تماسش نشده بودم. وقتی تماس گرفتم توضیح داد برای شیمی درمانی مادرش راهی بیمارستان مرکز استان است و خواهش کرد اگر فرصت دارم چند ساعتی به جای او در محل کارش حاضر شوم. مدیر مرکز اطلاع داشت و معمولا این جایگزینی مشکلی… بیشتر »

مهمان خدا/ نعمت اول

نوشته شده توسطصداقت...! 19ام خرداد, 1395
فصل امتحانات و کوتاهی ترم و حجم  قابل توجه کتاب و کتاب نا خوانده و کلاس نرفته و مشکل رفت و آمد کم استرسی نیست،  رفت و آمدهای منزل هم آن را دو چندان می کند. این می رود، آن می آید. این برادرزاده تقاضای بازی دارد، آن دیگری توقع توپ بازی. خلاصه هنوز کتاب … بیشتر »

ماه رمضان امسال و ...!

نوشته شده توسطصداقت...! 18ام خرداد, 1395
سلام بر دوستان  و همراهان ناشناس وبلاگ گهر عمر ماه رمضان امسال هم از راه رسید. نمی دانم جویای طرح امسال ماه رمضان هستید یا نه چند سال قبل را به یاد ندارم اما  اگر  سه ماه رمضان قبل  را به یاد داشته باشید هر سال سی پست، سال اول  با عنوان پیام زندگی  ،… بیشتر »

بقا و زندگی!

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام خرداد, 1395
این که ما ناقصان از مرگ می ترسیم و خوشمان نمی آید برای آن است که انسان به حسب فطرت و سرشت، بقا و زندگی را دوست دارد و از نابودی بیزار است. پس آنچه را که بقا می داند به آن علاقه دارد و از مقابل آن بیزار می شود. ما چون به عالم آخرت و حیات و بقای ابدی… بیشتر »

لواشک حضرتی !

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام خرداد, 1395
مراسم ساعت 10 شب شروع می شد. با عجله راهی حسینیه شدیم. سخنران آقای عالی بودند و دیر رسیدن به معنای محروم ماندن از سخنان ارزشمند ایشان. به سرعت از ورودی حسینیه و راهرویی از جنس پارچه،  که راه رسیدن به قسمت زنانه را از مردانه مقدور نموده بود، عبور کردم. … بیشتر »