کلید واژه: "نوای دل"

به زبانی ساده!

نوشته شده توسطصداقت...!

در مجالی که برایم باقیست
باز همراه شما مدرسه ای می سازیم
که در آن همواره اول صبح
به زبانی ساده
مهر تدریس کنند
و بگویند خدا
خالق زیبایی
و سراینده عشق
آفریننده ماست
مهربانیست که ما را به نکویی
دانایی ،زیبایی و به خرد می خواند.

که خدمتی بسزا بر نیامد از دستم!

نوشته شده توسطصداقت...! 6ام اردیبهشت, 1394
اگر چه خرمن عمرم غم تو داد به باد به خاک پای عزیزت که عهد نشکستم به غیر از آن که بشد دین و دانش از دستم بیا بگو که ز عشقت چه طرف بر بستم اگر ز مردم هشیاری ای نصیحتگو سخن به خاک میفکن، که من مستم بسوخت حافظ و آن یار دلنواز نگفت که مرهمی بفرستم که خاطرش… بیشتر »

فراق یار نه آن می کند که بتوان گفت!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام اردیبهشت, 1394
حدیث هول قیامت که گفت واعظ شهر کنایتیست  که از روزگار هجران گفت مزن ز چون و چرا دم ، که بنده مقبل قبول کرد به جان هر سخن که جانان گفت که گفت حافظ از اندیشه تو باز آمد من این نگفته ام، آن کس که گفت بهتان گفت بیشتر »

ای کریم آسمانی!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام دی, 1393
ای شکوه کهکشان ها پیش چشمانت حقیر روح خنجر خورده ام رااز شب مطلق بگیر رشک مرغان رها در باد شد پرواز من تا شدم در تار و پودخلعت عشقت اسیر طرح لبخند غیورت مثل باران مهربان جنگل سبز حضورت مثل دریا دلپذیر من همان باز بلند اوازه تاریخی ام از نشستن روی بازوی… بیشتر »

الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام آبان, 1393
الهی! حسن آملی مالامال آمال بود در راه یک امل همه را پایمال کرد یا منتهی امل الاملین دیگر خود دانی. الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ ص 26 بیشتر »

امشب دلم!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام مهر, 1393
در سینه‌ام دوباره غمی جان گرفته است « امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است » تا لحظه‌ای پیش دلم گور سرد بود اینک به یمن یاد شما جان گرفته است بیشتر »

الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 24ام شهریور, 1393
اگر گُلم یا خارم از آنِ بوستان یارم.! بیشتر »