موضوع: "هو معدن الایمان و بحبوحته"

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(10)

نوشته شده توسطصداقت...! 16ام مرداد, 1393

 

كسانى كه (به پيامبر اسلام ) ايمان آورده اند، و يهود و نصارى و صابئان  آنها كه ايمان بخدا و روز رستاخيز آورده اند و عمل صالح انجام داده اند پاداششان نزد پروردگارشان مسلم است ، و هيچگونه ترس و غمى براى آنها نيست(62 بقره)

نکته تفسیری:

این آیه چه می گوید؟  یعنی پیروان هر دینی به آیین خود عمل کنند اهل نجاتند؟

مى گويد آنچه ارزش دارد واقعيت و حقيقت است، نه تظاهر و ظاهرسازى ، در پيشگاه خداوند بزرگ ايمان خالص و عمل صالح پذيرفته مى شود كسانى كه به پيامبر اسلام ايمان آورده اند و همچنين يهوديان و نصارى و صابئان  آنها كه ايمان به خدا و روز قيامت آورند و عمل صالح انجام دهند پاداش آنها نزد پروردگارشان ثابت است بنابراين نه ترسى از آينده دارند و نه غمى از گذشته.


اولا به خوبى مى دانيم كه آيات قرآن يكديگر را تفسير مى كنند، قرآن در آيه 85 سوره آل عمران مى گويد: و هر كس دينى غير از اسلام براى خود انتخاب كند پذيرفته نخواهد شد. بعلاوه آيات قرآن پر است از دعوت يهود و نصارى و پيروان ساير اديان به سوى اين آئين جديد اگر تفسير فوق صحيح باشد با بخش عظيمى از آيات قرآن تضاد صريح دارد، در اينجا دو تفسير از همه روشنتر و مناسبتر به نظر مى رسد.

1 - اگر يهود و نصارى و مانند آنها به محتواى كتب خود عمل كنند مسلما به پيامبر اسلام (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) ايمان مى آورند چرا كه بشارت ظهور او با ذكر صفات و علائم مختلف در اين كتب آسمانى آمده است

2 - اين آيه ناظر به سؤ الى است كه براى بسيارى از مسلمانان در آغاز اسلام مطرح بوده ، آنها در فكر بودند كه اگر راه حق و نجات تنها اسلام است ، پس تكليف نياكان و پدران ما چه مى شود؟
در اينجا آيه فوق نازل گرديد و اعلام داشت هر كسى كه در عصر خود به پيامبر بر حق و كتاب آسمانى زمان خويش ايمان آورده و عمل صالح كرده است اهل نجات است ، و جاى هيچگونه نگرانى نيست .
بنابراين يهوديان مؤ من و صالح العمل قبل از ظهور مسيح ، اهل نجاتند، همانگونه مسيحيان مؤ من قبل از ظهور پيامبر اسلام .


تفسیر نمونه/ ج1/ خلاصه صص 282 تا 285

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(9)

نوشته شده توسطصداقت...! 15ام مرداد, 1393

و (نيز به خاطر بياوريد) زمانى را كه گفتيد: اى موسى هرگز حاضر نيستيم به يك نوع غذا اكتفا كنيم ، از خداى خود بخواه كه از آنچه از زمين مى رويد، از سبزيجات خيار، سير، عدس ، و پياز براى ما بروياند، موسى گفت : آيا غذاى پستتر انتخاب مى نمائيد (اكنون كه چنين است بكوشيد از اين بيابان ) وارد شهرى شويد، زيرا هر چه خواستيد در آنجا هست . خداوند (مهر) ذلت و نياز بر پيشانى آنها زد و مجددا گرفتار غضب پروردگار شدند، چرا كه آنها نسبت به آيات الهى كفر مى ورزيدند و پيامبران را به ناحق مى كشتند، اينها به خاطر آن بود كه گناهكار و سركش و متجاوز بودند(61 بقره)

نکته تفسیری:

مگر تنوع طلبی اشکالی دارد؟ مگر من و سلوی از هر غذایی بهتر بود؟ چرا مهر ذلت خوردند؟

تنوع از لوازم زندگى و جزء خواسته هاى بشر است .زمان هائى پيش مى آيد كه توجه به اين امور انسان را از هدف اصلى ، از ايمان و پاكى و تقوى از آزادگى و حريت باز مى دارد، در اينجا است كه بايد به همه آنها پشت پا بزند. تنوع طلبى در حقيقت دام بزرگى است از سوى استعمارگران ديروز و امروز كه با استفاده از آن ، افراد آزاده را چنان اسير انواع غذاها و لباسها و مركبها و مسكنها مى كنند كه خويشتن خويش را به كلى به دست فراموشى بسپارند و حلقه اسارت آنها را بر گردن نهند.

بنابر اينكه «من» نوعی عسل كوهستانى و يا ماده قندى نيرو بخشى مشابه آن باشد يكى از مفيدترين و پرانرژى ترين غذاها است ، مواد پروتئينى موجود در گوشت تازه (مانند سلوى پرنده مخصوص ) از جهاتى بر مواد پروتئينى موجود در حبوبات برترى دارد، چرا كه هضم و جذب اولى بسيار آسان است در حالى كه براى جذب دومى دستگاه گوارش با فعاليت خسته كننده اى دست به گريبان خواهد بود.

آن ها به دو جهت گرفتار خوارى و ذلت شدند: يكى براى كفر و سرپيچى از دستورات خدا، و انحراف از توحيد به سوى شرك .ديگر اينكه مردان حق و فرستادگان خدا را مى كشتند، اين سنگدلى و قساوت و بى اعتنائى به قوانين الهى ، بلكه تمام قوانين انسانى كه حتى امروز نيز به روشنى در ميان گروهى از يهود ادامه دارد، مايه آن ذلت و بدبختى شد.

تفسیر نمونه، جلد1، خلاصه صص  276 تا 281



هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(8)

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام مرداد, 1393

و(یاد کنید) آنگاه که شما را از فرعونیان نجات دادیم که شما را به سختی آزار می دادند، پسرانتان را سر می بریدند و زنانتان را زنده می گذاشتند و در آن(مصایب) آزمونی بزرگ از سوی پروردگارتان بود(49 بقره)

نکته تفسیری:

خدا در آیات قبلی نعمت های بنی اسرائیل را یادآوری می کرد،  این آیه چه نعمتی بود؟ بلاست یعنی چه؟ مردن پسران و زنده گذاشتن دختران چه پیامی برای زمان ما دارد است؟

در اين آيه  يكى  از یزرگترین نعمت هاى خدا، نعمت آزادى از چنگال ستمكاران یادآوری شده است.

يكى از معانى بلاء آزمايش است و به راستى تحمل اين همه ناملايمات(سربریدن پسران بی گناهشان، کنیزی دخترانشان، بردگی و خدمتکاری خودشان) ، آزمايش ‍ سختى بوده است .
اين احتمال نيز وجود دارد كه بلاء در اينجا به معنى مجازات باشد، زيرا بنى اسرائيل پيش از آن ، قدرت و نعمت فراوان داشتند، و كفران كردند، و خدا آنها را مجازات كرد.
احتمال سوم این كه بلاء به معنى نعمت باشد، يعنى نجات از چنگال فرعونيان نعمتى بزرگ بود.


قرآن زنده گذاردن دختران و سر بريدن پسران بنى اسرائيل را عذاب مى خواند، و آزادى از اين شكنجه را نعمت خويش مى شمارد. گويا مى خواهد هشدار دهد كه انسان ها بايد سعى كنند آزادى صحيح خويش را به هر قيمت كه هست بدست آورند و حفظ نمايند.

دنياى امروز با گذشته اين فرق را دارد كه در آن زمان فرعون با استبداد مخصوص خود پسران و مردان را از جمعيت مخالفش مى گرفت ، و دختران آنها را آزاد مى گذارد، ولى در دنياى امروز تحت عناوين ديگرى روح مردانگى در افراد كشته مى شود و دختران به اسارت شهوات افراد آلوده در مى آيند.

تفسیر نمونه، جلد 1، خلاصه صص 247 تا 249

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(7)

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام مرداد, 1393

و از صبر و نماز یاری بگیرید و البته جز بر خاشعان بسی گران است. آنهایی که می دانند حتما به لقای پروردگارشان می رسند و به سوی او باز می گردند(45 و 46 بقره)

نکته تفسیری:

ظن دارند می رسند به لقا؟ لقای پروردگار یعنی چه؟صبر یعنی چه؟ یعنی چه یاری بگیریم از صبر و صلاه؟

«ظن » گاهی به معنى گمان و گاه به معنى يقين مى آيد و در اينجا مسلما به معنى ايمان و يقين قطعى است ، زيرا ايمان به لقاء الله و باز گشت به سوى او حالت خشوع و خداترسى و احساس مسئوليت را در دل انسان زنده مى كند و اين يكى از آثار تربيتى ايمان به معاد است كه همه جا در برابر انسان صحنه آن دادگاه بزرگ را مجسم مى سازد و به انجام مسئوليتها و حق و عدالت دعوت مى كند.
اين احتمال نيز وجود دارد كه«ظن» در اينجا به معنى گمان باشد، و اين در حقيقت يك نوع مبالغه و تاءكيد است كه اگر انسان فرضا به آن دادگاه بزرگ ايمان نداشته باشد و فقط گمان كند، كافى است كه از هر گونه خلافكارى خوددارى نمايد

تعبير به«لقاء الله» در قرآن مجيد كرارا آمده است ، و همه به معنى حضور در صحنه قيامت مى باشد، بديهى است منظور از ((لقاء)) و ملاقات خداوند ملاقات حسى  نيست بلکه  منظور يا مشاهده آثار قدرت او در صحنه قيامت و پاداشها و كيفرها و نعمتها و عذابهاى او است
يا به معنى يك نوع شهود باطنى و قلبى است .

براى پيشرفت و پيروزى بر مشكلات دو ركن اساسى لازم است ، يكى پايگاه نيرومند درونى و ديگر تكيه گاه محكم برونى ، در آيات فوق به اين دو ركن اساسى با تعبير« صبر»و«صلوة» اشاره شده است : صبر آن حالت استقامت و شكيبائى و ايستادگى در جبهه مشكلات است ، و نماز پيوندى است با خدا و وسيله ارتباطى است با اين تكيه گاه محكم .

تفسیر نمونه/ خلاصه صفحات 216 تا 219

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(6)

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مرداد, 1393

هنگامى كه پروردگار تو به فرشتگان گفت : من در روى زمين جانشين و حاكمى قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند : پروردگارا آيا در آن مخلوقی قرار می دهی که فساد کند و خون ها بریزد حال آنکه ما تو را به پاکی می ستاییم و تقدیست می کنیم؟ گفت: من آن می دانم که شما نمی دانید؟ و همه نام ها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت: اگر راست می گویید مرا از نام های اینان خبر دهید(30 و 31بقره)

نکته تفسیری:

چه نوع جانشینی ؟  صفت هایی که فرشتگان برای خود گفتند چه معنی داشت؟ همه نام ها یعنی چه؟ خدا تعلیمش داد یعنی چه؟

«خليفه» به معنى جانشين است ، ولى در اينكه منظور از آن در اينجا جانشين چه كسى و چه چيزى است مفسران احتمالات گوناگونى داده اند. ولى انصاف اين است كه همانگونه كه بسيارى از محققان پذيرفته اند منظور خلافت الهى و نمايندگى خدا در زمين است .


اولا آنها فكر مى كردند اگر هدف عبوديت و بندگى است كه ما مصداق كامل آن هستيم ، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس سزاوارتر به خلافت ! بيخبر از اين كه عبادت آنها با توجه به اين كه شهوت و غضب و خواست هاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى اين انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه مى كند تفاوت فراوانى دارد


فرشتگان روى سه مسأله درباره صفات خودشان تكيه كردند، تسبيح و حمد و تقديس ، تسبيح و حمد يعنى خدا را پاك از هر گونه نقص و داراى هر گونه كمال دانستن ، و بهترین معنا برای تقدیس يعنى پاك سازى روى زمين از فاسدان و مفسدان ، يا پاك سازى خويشتن از هر گونه صفات زشت و مذموم ، و تطهير جسم و جان براى خدا

آدم به لطف پروردگار داراى استعداد فوق العاده اى براى درك حقايق هستى بود. خداوند اين استعداد او را به فعليت رسانيد . علم اسماء چيزى شبيه علم لغات نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است ، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد. همچنين استعداد نامگذارى اشياء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشياء را نامگذارى كند و در مورد احتياج با ذكر نام آنها را بخواند تا لازم نباشد عين آن چيز را نشان دهد، و اين خود نعمتى است بزرگ.

تعليم در اينجا جنبه تكوينى داشته يعنى خدا اين آگاهى را در نهاد و سرشت آدم قرار داده بود و در مدت كوتاهى آن را بارور ساخت .

تفسیر نمونه/ ج1/ خلاصه صص 170 تا 178



هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(5)

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مرداد, 1393

همانان که پیمان خدا را پس از تاییدش می شکنند و آنچه را خدا به پیوستن آن امر کرده می گسلند و در زمین فتنه به پا می کنند. همین ها زیانکارانند(27 بقره)

نکته تفسیری:

همانان یعنی چه کسانی؟ کدام پیمان؟ ما کی با خدا پیمان بستیم؟ پیوستن به چه؟ چرا فسادگرند؟

از آنجا كه در آخرين آيه گذشته ، سخن از اضلال فاسقان بود در اين آيه با ذكر سه صفت فاسقان را كاملا مشخص و معرفى مى كند پس  همانان یعنی فاسقان

انسان ها در واقع پيمان هاى مختلفى با خدا بسته اند، پيمان توحيد و خداشناسى پيمان عدم تبعيت از شيطان و هواى نفس


اما اینکه اين پيمان كجا و چگونه بسته شد؟  خداوند در عمق روح و باطن سرشت انسان ، شعور مخصوص و نيروهاى ويژه اى قرار داده كه از طريق هدايت آن ميتواند، راه راست را پيدا كند و از شيطان و هواى نفس تبعيت ننمايد، به دعوت رهبران الهى پاسخ مثبت داده و خود را با آن هماهنگ سازند.
قرآن از اين فطرت مخصوص تعبير به عهد خدا و پيمان الهى مى كند، در حقيقت اين يك پيمان تكوينى است نه تشريعى و قانونى ، به تعبير روشنتر خدا هر موهبتى به انسان ارزانى ميدارد، همراه آن عملا پيمانى با زبان آفرينش از او مى گيرد، به او چشم مى دهد يعنى با اين چشم حقايق را ببين ، گوش مى دهد يعنى صداى حق را بشنو … و به اين ترتيب هر گاه انسان از آنچه در درون فطرت او است بهره نگيرد و يا از نيروهاى خدا داد در مسير خطا استفاده كند، پيمان خدا را شكسته است .

اين پيوندها شامل پيوند خويشاوندى ، پيوند دوستى پيوندهاى اجتماعى ، پيوند و ارتباط با رهبران الهى و پيوند و رابطه با خدا است


آنها در پى كامجوئى و لذت هاى خويش و منافع شخصى خود هستند، جامعه به هر جا كشيده شود براى آنها فرق نمى كند، هدفشان بهره بيشتر و كامجوئى افزونتر است ، و براى رسيدن به اين هدف از هيچ خلافى پروا ندارند، پيدا است كه اين طرز فكر و عمل چه فسادهائى در جامعه به وجود مى آورد.

تفسیر نمونه/ ج 1/ خلاصه صص 154 و 155