موضوع: "هو معدن الایمان و بحبوحته"

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(22)

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام مرداد, 1393

همان گونه (كه قبله شما يك قبله ميانه است ) شما را نيز امت ميانه اى قرار داديم تا گواه بر مردم باشيد و پيامبر هم گواه بر شما و ما آن قبلهاى را كه قبلا بر آن بودى تنها براى اين قرار داديم كه افرادى از پيامبر پيروى مى كنند از آنها كه به جاهليت باز مى گردند مشخص شوند، اگر چه اين جز بر كسانى كه خداوند آنها را هدايت كرده دشوار بود و خدا هرگز ايمان  شما را ضايع نمى گرداند، زيرا خداوند نسبت به مردم رحيم و مهربان است(143 بقره)

نکته تفسیری:

قبله میانه؟  گواه؟ امت میانه؟ علت تغییر قبله؟ چرا آزمایش؟

چرا قبله مسلمانان ، قبله ميانه است زيرا مسيحيان تقريبا به سمت مشرق مى ايستادند به خاطر اينكه بيشتر ملل مسيحى در كشورهاى عربى زندگى مى كردند و براى ايستادن به سوى محل تولد عيسى كه در بيت المقدس بود ناچار بودند به سمت مشرق بايستند و به اين ترتيب جهت مشرق قبله آنان محسوب مى شد ولى يهود كه بيشتر در شامات و بابل و مانند آن به سر مى بردند رو به سوى بيت المقدس كه براى آنان تقريبا در سمت غرب بود مى ايستادند، و به اين ترتيب نقطه غرب قبله آنان بود. اما«كعبه» كه نسبت به مسلمانان آن روز (مسلمانان مدينه ) در سمت جنوب و ميان مشرق و مغرب قرار داشت يك خط ميانه محسوب مى شد.

یعنی شما با داشتن اين عقائد و تعليمات، امتى نمونه هستيد همانطور كه پيامبر (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) در ميان شما يك فرد نمونه است .شما با عمل و برنامه خود گواهى مى دهيد كه يك انسان مى تواند هم مرد دين باشد و هم مرد دنيا، در عين اجتماعى بودن جنبه هاى معنوى و روحانى خود را كاملا حفظ كند، شما با اين عقائد و برنامه ها گواهى مى دهيد كه دين و علم ، دنيا و آخرت ، نه تنها تضادى با هم ندارند بلكه يكى در خدمت ديگرى است .

معتدل در تمام ابعاد اعتقادی، معنوی، اجتماعی، و …. يك مسلمان واقعى هرگز نمى تواند انسان يك بعدى باشد، بلكه انسانى است داراى ابعاد مختلف ، متفكر، با ايمان ، دادگر، مجاهد، مبارز، شجاع ، مهربان فعال ، آگاه و با گذشت.

چون خانه كعبه در آن زمان كانون بت هاى مشركان بود، دستور داده شد مسلمانان موقتا به سوى بيت المقدس نماز بخوانند و به اين ترتيب صفوف خود را از مشركان جدا كنند.اما هنگامى كه به مدينه هجرت كردند و تشكيل حكومت و ملتى دادند و صفوف آنها از ديگران كاملا مشخص شد، ديگر ادامه اين وضع ضرورت نداشت در اين هنگام به سوى كعبه قديميترين مركز توحيد و پرسابقه ترين كانون انبياء باز گشتند.

هم نماز خواندن به سوى بيت المقدس براى آنها كه خانه كعبه را سرمايه معنى نژاد خود مى دانستند مشكل بود، و هم بازگشت به سوى كعبه بعد از بيت المقدس بعد از عادت كردن به قبله نخست .خدا مكان و محلى ندارد، اصولا قبله رمزى است براى وحدت صفوف و احياى خاطره هاى توحيدى ، و تغيير آن هيچ چيز را دگرگون نخواهد كرد، مهم تسليم بودن در برابر فرمان او و شكستن بتهاى تعصب و لجاجت و خود خواهى است .

تفسیر نمونه. جلد 1/ خلاصه صص 482 تا 489

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار(21)

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام مرداد, 1393

رنگ خدائى (بپذيرند) و چه رنگى از رنگ خدائى بهتر است ؟ و ما تنها عبادت او را مى كنيم(138 بقره)

نکته تفسیری:

در جواب چه چیزی خدا می فرماید رنگ بپزیرید؟رنگ خدایی چه رنگیه؟

مفسران نوشته اند كه در ميان مسيحيان معمول بود كه فرزندان خود را غسل تعميد مى دادند، گاه ادويه مخصوص زرد رنگى به آب اضافه مى كردند و مى گفتند: اين غسل مخصوصا با اين رنگ خاص باعث تطهير نوزاد از گناه ذاتى كه از آدم به ارث برده است مى شود.
قرآن بر اين منطق بى اساس ، خط بطلان مى كشد و مى گويد: بهتر اين است كه به جاى رنگ ظاهر و رنگ هاى خرافاتى و تفرقه انداز، رنگ حقيقت و خدائى را بپذيريد تا روح و جانتان از هر آلودگى پاك گردد.

همان رنگ ايمان و توحيد خالص ، رنگ خدائى بپذيرند يعنى رنگ وحدت و عظمت و پاكى و پرهيزكارى .
رنگ بى رنگى و عدالت و مساوات و برادرى و برابرى .
و رنگ توحيد و اخلاص ، رنگی که مردم مى توانند در پرتو آن  به همه نزاع ها و كشمكش ها كه هر گاه بى رنگى اسير رنگ شود به وجود مى آيد، از ميان بردارند، و ريشه هاى شرك و نفاق و تفرقه را بر كنند.
در حقيقت  همان بى رنگى و حذف همه رنگ ها است .

تفسیر نمونه/ جلد1/ خلاصه صفحات 473 تا 475

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار(20)

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام مرداد, 1393

آيا شما به هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد حاضر بوديد؟ در آن هنگام كه به فرزندان خود گفت پس از من چه چيز را مى پرستيد؟ گفتند : خداى تو و خداى پدرانت ، ابراهيم و اسماعيل و اسحاق ، خداوند يكتا و ما در برابر او تسليم هستيم .(133 بقره)

نکته تفسیری:

چرا خدا می فرماید مگه اونجا بودید؟چرا یعقوب فرمود: چه چیز را؟ اسماعیل پدر یعقوبه؟

اعتقاد جمعى از يهود اين بود كه «يعقوب »به هنگام مرگ فرزندان خويش را به دينى كه هم اكنون يهود به آن معتقدند (با تمام تحريفاتش ) توصيه كرد، خداوند در رد اعتقاد آنان اين آيه را نازل فرمود در اینکه توصيه  حضرت یعقوب تنها به توحيد و تسليم در برابر فرمان حق بود كه ريشه پذيرش همه برنامه هاى الهى است .

در وجود يعقوب به هنگام مرگ آثار يكنوع ناراحتى و نگرانى از وضع آينده فرزندانش احساس مى شد، سر انجام اين نگرانى را به زبان آورده پرسيد فرزندانم بعد از من چه چيز را مى پرستيد؟ مخصوصا گفت «چه چيز»و نگفت «چه كس را »  چون در محيط زندگى او گروهى بت پرست بودند كه در برابر اشيائى سجده مى كردند، يعقوب مى خواست بداند آيا هيچگونه تمايلى به اين آئين در اعماق جان آنها هست ؟

حضرت اسماعيل پدر يا جد«يعقوب» نبود، بلكه عموى او بود، در حالى كه در آيه مورد بحث كلمه «آباء» جمع «اب» به كار رفته ، و از اينجا روشن مى شود كه در لغت عرب گاهى كلمه «اب » به عمو اطلاق مى گردد، و از همين رو مى گوئيم اگر اين كلمه در مورد «آزر»در قرآن به كار رفته مانع از آن نيست كه آزر عموى ابراهيم باشد نه پدرش (دقت كنيد).

تفسیر نمونه/ جلد 1/ خلاصه صص 462 تا 465

هرورقش دفتری است معرفت کردگار(19)

نوشته شده توسطصداقت...! 25ام مرداد, 1393

(به خاطر بياوريد) هنگامى كه خداوند ابراهيم را با وسائل گوناگونى آزمود، و او بخوبى از عهده آزمايش بر آمد، خداوند به او فرمود: من تو را امام و رهبر مردم قرار دادم ، ابراهيم عرض كرد: از دودمان من (نيز امامانى قرار بده ) خداوند فرمود: پيمان من به ستمكاران نمى رسد(124 بقره)

نکته تفسیری؟

کلمات (وسائل)؟ امامت یعنی چه؟ انتخاب امام با کیست؟  ظالم کیست؟

يك سلسله وظائف سنگين و مشكل بوده كه خدا بر دوش ابراهيم گذارده بود، و اين پيامبر مخلص همه آنها را به عاليترين وجه انجام داد، اين دستورات عبارت بودند از:بردن فرزند به قربانگاه و آمادگى جدى براى قربانى او به فرمان خدا! بردن زن و فرزند و گذاشتن آنها در سرزمين خشك و بى آب و گياه مكه در جائى كه حتى يك نفر سكونت نداشت !قيام در برابر بت پرستان بابل و شكستن بتها و دفاع بسيار شجاعانه در آن محاكمه تاريخى و قرار گرفتن در دل آتش ، و حفظ خونسردى كامل و ايمان در تمام اين مراحل ! مهاجرت از سرزمين بت پرستان و پشت پا زدن به زندگى خود و ورود در سرزمينهاى دور دست براى اداى رسالت خويش ، و مانند اينها.

در حقيقت مقام امامت ، مقام تحقق بخشيدن به اهداف مذهب و هدايت به معنى «ايصال به مطلوب»است ، نه فقط «ارائه طريق» علاوه بر اين «هدايت تكوينى»را نيز شامل مى شود يعنى تأثير باطنى و نفوذ روحانى امام و تابش شعاع وجودش در قلب انسانهاى آماده و هدايت معنوى آنها (دقت كنيد). امامت همان مقام رهبرى همه جانبه مادى و معنوى جسمى و روحانى و ظاهرى و باطنى است ، امام رئيس حكومت و پيشواى اجتماع و رهبر مذهبى و مربى اخلاق و رهبر باطنى و درونى است .مفهوم اين سخن اين نيست كه امام مردم را اجبارا به حق مى رساند بلكه با حفظ اصل اختيار و داشتن آمادگى و شايستگى مى توانند از نفوذ ظاهرى و باطنى امام ، هدايت يابند. درست همانگونه كه مى گوئيم خورشيد براى تربيت موجودات زنده آفريده شده ، يا اينكه قرآن مى گويد كار باران زنده كردن زمينهاى مرده است مسلما اين تاءثير جنبه عمومى دارد اما در موجوداتى كه آماده پذيرش اين آثار و مهياى پرورش باشند.

ظلم در اینجا تنها ستم کردن به ديگران نيست ، بلكه ظلم (در برابر عدل ) در اينجا به معنى وسيع كلمه به كار رفته و نقطه مقابل عدالت به معنى گذاردن هر چيز به جاى خويش است .بنابراين ظلم آن است كه شخص يا كار يا چيزى را در موقعيتى كه شايسته آن نيست قرار دهند.

از آيه مورد بحث ، استفاده مى شود كه امام (رهبر معصوم همه جانبه مردم ) بايد از طرف خدا تعيين گردد، زيرا اولا امامت يك نوع عهد و پيمان الهى است و بديهى است چنين كسى را بايد خداوند تعيين كند كه او طرف پيمان است .ثانيا افرادى كه رنگ ستم به خود گرفته اند و در زندگى آنها نقطه تاريكى از ظلم اعم از ظلم به خويشتن يا ظلم به ديگران و حتى يك لحظه بت پرستى وجود داشته باشد، قابليت امامت را ندارند و به اصطلاح امام بايد در تمام عمر خود معصوم باشد.آيا كسى جز خدا مى تواند از وجود اين صفت آگاه گردد؟

تفسیر نمونه/ جلد 1/ خلاصه صص 436 تا 446

هرورقش دفتری است معرفت کردگار(18)

نوشته شده توسطصداقت...! 24ام مرداد, 1393

چه كسى ستمكارتر از كسانى است كه از بردن نام خدا در مساجد او جلوگيرى مى كنند و سعى در ويرانى آنها دارند، شايسته نيست آنان جز با ترس و وحشت وارد اين كانون هاى عبادت شوند، بهره آنها در دنيا رسوائى و در سراى ديگر عذاب عظيم است .(114 بقره)

نکته تفسیری:

خراب کردن مسجددر دوران ما ؟ چرا بالاترین ظلم؟

مفهوم آيه ، مفهومى وسيع و گسترده است و به زمان و مكان معينى محدود نمى شود، بنابر اين هر كس و هر گروه به نوعى در تخريب مساجد الهى بكوشد و يا مانع از آن شود كه نام خدا و عبادت او در آنجا انجام گيرد مشمول همان رسوائى و همان عذاب عظيم است كه در آيه اشاره شده
توجه به اين نكته نيز لازم است كه جلوگيرى از ورود به مسجد و ذكر نام پروردگار و كوشش در تخريب آن ، تنها به اين نيست كه مثلا با بيل و كلنگ ساختمان آن را ويران سازند، بلكه هر عملى كه نتيجه آن تخريب مساجد و از رونق افتادن آن باشد نيز مشمول همين حكم است . طبق صريح بعضى از روايات ، منظور از عمران و آبادى مسجد تنها ساختمان آن نيست ، بلكه حضور در آنها و توجه به محافل و مجالس ‍ مذهبى كه در آنها تشكيل مى گردد و موجب ياد خدا است نيز يك نوع عمران است بلكه مهمترين عمران شمرده شده .بنا بر اين در نقطه مقابل ، آنچه باعث شود كه مردم از ياد خدا غافل گردند و از مساجد باز مانند، ظلمى است بسيار بزرگ !

زيرا تعطيل و تخريب مساجد و جلوگيرى از مراكز توحيدنتيجه اى جز سوق مردم به بى دينى نخواهد داشت ، و ميدانيم زيان اين كار از هر عملى بيشتر و عواقب شوم آن دردناكتر است و چه ستمى از اين بالاتر كه در تخريب پايگاه هاى توحيد بكوشند و مردم را از ياد حق باز دارند و شرك و فساد را در جامعه گسترش دهند. البته در موارد ديگرى از قرآن كلمه «اظلم »(ستمكارترين مردم) در مورد بعضى از گناهان ديگر نيز به كار برده شده است كه تمام آنها در واقع به مسأ له «شرك »و نفى توحيد باز مى گردد.

تفسیر نمونه/ جلد1/ خلاصه صص 408 تا 411

هرورقش دفتری است معرفت کردگار(17)

نوشته شده توسطصداقت...! 23ام مرداد, 1393

آرى كسى كه در برابر خداوند تسليم شود و نيكوكار باشد، پاداش او نزد پروردگارش ثابت است ، نه ترسى بر آنها است و نه غمگين خواهند شد (112 بقره)

نکته تفسیری:

این آیه چه می گوید؟ چرا چنین افرادی غم و ترس ندارند؟

معیار اصلی ورود به بهشت را ؛ طبق آیات قبل که یهود و نصاری  ادعاى انحصارى بودن بهشت برای خودشان را داشتند،(البته دلیلی بر  این مدعا نداشتند)  ، قرآن پس از اثبات اینکه  این ادعا تنها خواب و خيالى است كه در سر مي پرورانند، معيار اصلى و اساسى ورود در بهشت را به صورت يك قانون كلى بيان كرده  خلاصه اينكه بهشت و پاداش خداوند و نيل به سعادت جاودان در انحصار هيچ طايفه نيست ،
بلكه از آن كسانى است كه واجد دو شرط باشند:


در مرحله اول تسليم محض در مقابل فرمان حق و ترك تبعيض در احكام الهى ، چنان نباشد كه هر دستورى موافق منافعشان است بپذيرند و هر چه مخالف آن باشد پشت سر اندازند، آنها به طور كامل تسليم حقند.
و در مرحله بعد آثار اين ايمان در عمل آنها به صورت انجام كار نيك منعكس گردد، آنها نيكوكارند، نسبت به همگان و در تمام برنامه ها.
تا ايمان راسخ وجود نداشته باشد، نيكوكارى به معنى وسيع كلمه حاصل نخواهد شد.
ضمنا نشان مى دهد كه نيكوكارى براى اين افراد با ايمان جنبه يك فعل زودگذر ندارد، بلكه وصف آنها شده و در عمق جانشان نفوذ كرده است .


نفى خوف و غم از پيروان خط توحيد، دليلش روشن است چرا كه آنها تنها از خدا ميترسند، و از هيچ چيز ديگر وحشت ندارند، ولى مشركان خرافى از همه چيز ترس دارند، از گفته هاى اين و آن ، از فال بد زدن ، از سنت هاى خرافى و از بسيار چيزهاى ديگر.

تفسیر نمونه جلد1، خلاصه صص 401 تا 404