موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

بروی با بهانه ای زیبا!

نوشته شده توسطصداقت...!

آنقدر در زمین لطافت هست

که به آن روز و شب رکوع کنی

بروی با بهانه ای زیبا

ناگهان عشق را شروع کنی

آنقدر شعر خوب و زیبا هست

که بخواهی به آن رجوع کنی

آسمان حدّ همطرازی تُست

گر به زیر آیی و خضوع کنی

بهارت خوش که فکر دیگرانی!

نوشته شده توسطصداقت...! 23ام دی, 1394

در یک اتفاق پیش بینی نشده  هنوز از زمانی که برای حضور در جلسه امتحان در نظر گرفته بودم ، یک ربع باقی مانده بود. نشستم روی پله ها نزدیک درب مهد حوزه  و با بر هم زدن قانون عدم مطالعه یک ساعت قبل از امتحان-  15 دقیقه قبل از شروع-  قضای مطالعه چند صفحه باقیمانده را به جا می آوردم. خستگی ناشی از دقیقه نودی بودن و بیدار ماندن شب، یک طرف و   سر و صدایی که حسین آقای  سه ساله تازه از راه رسیده ، راه انداخته بود یک طرف.  با پا محکم به در مهد لگد می زد و فریاد که، در را باز کنند.  بچه ها از پشت در از داخل مهد داد می زدند«باز نمیشه خاله نیست» .  او می زد و آنها می زدند.  یکی لگد  و چند نفر فریاد.

  حرفی نزدم فقط کتاب را رها کردم. کودک بیچاره حق داشت. هوا سرد بود. مشخص بود تازه از خواب بیدار شده است. مادر هم او را تا پشت در مهد همراهی کرد و رفت. تنها بود و شاید گرسنه .   تمام بچه ها، یکی یکی، چند تا چند تا فریاد می زدند و نبودن خاله را گوشزد می کردند. حسین آقا کر نبود اما  نمی شنید.  اوایل همه سعی در کمک به حسین و آرام نمودنش داشتند. اما کم کم  بعضی بچه ها از رفتار حسین شاکی بودند و از پشت در بسته حسین را دعوا می کردند که  گوشمان کر شد ، برو. حتی بعضی طلبه ها و اطرافیان اعتراض کردند. کسی نمی توانست حسین را آرام کند همه  او را رها کرده ورفتند به خاله  اطلاع دهند.  

صحنه نزاع   با یک اتفاق غیر منتظره  قبل از حضور خاله، آرام شد.   یکی از بچه ها صندلی گذاشت و از پنجره باز،  سرش را بیرون آورد و با آرامش و نرمی خاصی، بدون آنکه حسین را برای اشتباهش سرزنش کند، گفت: «ببین حسین، محدثه چای می خواست خاله رفته برایش چای بیاورد. دربسته ، کلید را هم  خاله با خودش برد . صبر کن تا خاله بیاید . لگد نزن در خراب می شود . اسماء کوچولو است ، می ترسد». حسین ساکت شد. کیفش را روی زمین کشید و پشت درب مهد روی زمین  سرد بدون پوشش، آرام نشست و منتظر خاله شد.

از عظمت روح  و تدبیر کودک 6 ساله شگفت زده بودم .  هرکس در این صحنه جایگاهی داشت، حسین و مشکل و روش نادرستش، من و نظاره گری و غرق در مشکل خود ولی با درک مشکلات حسین؛ یکی در پی حل مشکل حسین و یافتن خاله ، اما قبل از آن با کلامش سمباده روح او؛  یکی از حسین و مشکلش خسته و او را می راند؛ خیلی ها هم او را ندیدند؛ یکی هم  بدون  توان درحل  مشکل او، منطق و صبر او را زنده کرد.

از اتفاق  دیروز آرزو کردم  کاش هر کجا مشکلی هست و صاحب مشکل و نیازی،  افرادی هم آراسته به  باور سخن مولا امام حسن عسگری علیه السلام ، با  همان  نگاه و همراهی هر دو خصلت در صحنه حاضر باشند. از نظاره کودکان و جواب نادرست به سوالی که از صفحات باقیمانده کتاب نوشتم، دانستم ؛ شاید علت آنکه بالاتر از این دو خصلت چیزی نیست آن باشد که کمترین  نتیجه تلاش در سود رسانی با همراهی  ایمان، تسکین   یک روح و روان خسته  است و هدیه دادن گرمی احساس یک همراه، به او  .  «دو خصلت است كه بالاتر از آنها چيزى نيست : ايمان به خدا و سود رساندن به برادران .»

نوشته شده توسط: صداقت23 دی 94

من هیچکسم یا که درین خانه کسی نیست؟؟

نوشته شده توسطصداقت...! 19ام دی, 1394

دور از حوصله بود. بازی مار و پله با کودک دو ساله ای که درکش از اعداد چیزی به وسعت 5 است سخت  است.  بازی بدی نیست اما مثل  تابستان  شادی نداشت. محمد با اینکه  تازه 5 ساله شده بود چون تا عدد  500 را به راحتی شمارش می کرد و می نوشت  بازی مفهوم زیباتری داشت. مخصوصا با مارگزیدگی  عمه از عدد 99 و بازگشت به یک. بین  بازی حس نکردم مفهوم اعداد تا صد  درک نشود یعنی چه.   تفاوت سنی  دو برادر زاده ، تقریبا سه سال  و تفاوت مفهوم اعداد صد برابر. چه ظرفیت  عجیبی است  سه سال  عمربرای متفاوت بودن! بازی با مفهومی نه چندان جالب ادامه داشت. گوشی زنگ خورد.

جای تعجب داشت. خیلی وقت بود سراغی از دوستان نه چندان  قدیمی نگرفته بود. مثل همیشه شاد بود و پر از انرژی اما  با حرف از  تجربه های بزرگ و گرم و سرد چشیده روزگار. گریز زد و به صنف خاصی رسید. که از آنها نبودم اما منتسب به دینداران هستند.  با جملات به قول خودش خیر خواهانه از ظاهر سازی گفت و فریب دادن ها، از فساد اخلاقی  و علت برکنار کردن ها، از پذیرش ها و فساد مالی، از بی سوادی  و مثال های غیر قابل پذیرش برای این وسعت  از اتهام و بد بینی. چه تصویری ساخت از خیلی ها. حتی از برخی ها نام برد.

مکالمه تمام شده بود. فاطمه اصرار بر ادامه بازی داشت، او را با خواسته اش  رها کردم.  غم تمام وجودم را پر کرده بود.  اگر روزی همکاران و هم کیشان و هم صنف من کاری کنند که به جای مسخره شدن برای چادری بودن،  تعصبی بودن و … که ارزش های فراموش شده است، با  جمعی سرزنش شوم که ناهنجاری و رفتار های غیر اخلاقی تعدادی از آنها منسوب به جمع گردد توان بخشش دارم؟ چطور ما انسان ها  با تصور مومن بودن و روشنفکری و تجربه داشتن نسبت به دیگران اینگونه راحت صحبت می کنیم؟ آن هم نه یک نفر یک مجموعه از انسان ها با فعل جمع؟!! چگونه جواب خون دلی که پاکان این مجموعه ها می خورند را نزد خدا خواهیم داد؟ چگونه در رفتارمان خود خواهیم و متوجه صنف و گروه و همکار و هم کیشان  و حتی خانواده خود نیستیم؟ چرا خدا باوریمان در حد مشت نمونه خروار است؟ چرا برخی موارد نادر را  برای خلاقیت به خرج دادن و تایید با سواد بودن خود در بوق و کرنا جار می زنیم و گاهی صدها هزار نفر را نه یک کشور و آیین را بد نام معرفی می نماییم؟

 هضم حرف هایش از مار و پله بازی با کودکی که تا عدد 5 را می شناخت مشکل تر بود. گاهی لازم است وسعت روح خود را با  شناخت  باید ها و نباید های اسلام تا جایی افزایش دهیم که بفهمیم اعداد گناه بالاتراز یک تا پنجی است که می شناسیم و این وسعت گاهی تا میلیون ها حق الناسی است که با استفاده از فعل جمع شامل خود می نماییم و به یاد داشته باشیم هر گناهی یک گناه نیست، تا از کدام سکوی جامعه و دینداران محسوب شوی.  

نوشته شده توسط: صداقت/18 دی 94

بازنده اصلی!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام دی, 1394

این جنایتی که آل سعود در یمن به وجود آورده قطعاً و به زودی دود آن به چشم این رژیم خواهد رفت

و بازنده اصلی خود حاکمان آل سعود خواهند بود.

 مزدوران واقعی و سرکشان واقعی خود رژیم آل سعود هستند؛

این رژیم، سال ها است که مانند اربابان خود به آدم کشی روی آورده است

و این رژیم به بهانه های واهی عالمی عادل و مجاهد را به خاطر نصیحت کردن، محکوم به اعدام می کند.

مجامع حقوق بشر غربی به همین رژیم آل سعود که

در منطقه دست به این همه جنایت زده و به آدم کشی روی آورده

و از طریق آدم کشی به نوکری غربی ها مشغول است،

تا به حال نگفته است که تجاوز نظامی دخالت در امور داخلی کشور دیگری است

ولی وقتی عالمی مجاهد نصیحت کند آن را دخالت در امور یک کشور می دانند.

پیام قرآن جهانی و همیشگی است و این پیام قرآن خطاب به دولت ها نیست بلکه خطاب به ملت هاست،

مردم مسلمان باید بدانند آل سعود نباید به این کار خود ادامه دهد

و باید این قدرت را از دست آنها گرفت لذا همه امت اسلامی باید به مبارزه علیه آنها اقدام کنند.

وظیفه امروز حوزه های علمیه انذار آل سعود است

وگرنه با زبان دیپلماسی کاری از پیش نخواهد رفت

بنابراین اساس کار حوزه ها در این مورد انذار است نه سخنرانی و کتاب نوشتن.

 اگر آل سعود دیوانگی کند و این عالم مجاهد را اعدام کند، شاید به ظاهر این عالم از بین برود ولی

طولی نمی کشد که رژیم آل سعود به سرنوشت دیگر حاکمان منطقه دچار خواهد شد.

منبع: بیانیه حضرت آیت الله جوادی آملی/ پایگاه اطلاع رسانی حوزه

خودت بدان و خدا!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام دی, 1394

حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام فرمودند:

«کسی که حسنه خود را پنهان می دارد هفتاد برابر پاداش می بیند

و کسی که آن را آشکار می کند یک  پاداش دارد.

و کسی که گناه خود را پوشیده دارد گناهش بخشیده می شود.

و کسی که آن را علنی  و افشا کند، خوار و ذلیل خواهد شد

این حدیث سرشار از بشارت است.

به هرکجا دست می اندازی بشارت است. راه به سوی خدا و بهشت است.

بنابراین تمام گناهانی را که مرتکب شده ای و خودت می دانی و خدای خودت و هیچ کس خبر ندارد مورد عفو و بخشش قرار می گیرد.

اما کسی که علنی گناه می کند در دنیا و آخرت خوار می شود.

همه حدودات و تعزیرات و شلاق ها و آبرو ریزی ها به خاطر اظهار گناه است.

اظهار گناه از خود گناه بدتر است.

مشاهده شده در کتاب: نسیم بهشت(نکته هایی در باب  محبت و رحمت)/ حبیب الله فرحزاد/ ص 61

فاش گویم غم دل...!

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام دی, 1394

کاش در خلوت امشب تو فقط بودی و من
آگه از این دل پرتب ، تو فقط بودی و من
کاش حتی دو ملک را ، ز برم می بردی
در حرم خانه ام امشب ، تو فقط بودی و من
من هم از سینه ، دل هرزه ، برون می کردم
این دل صد دله ، یارب ! تو فقط بودی و من
کاش هنگام دعا ، لب ز میان بر می خواست
بی میانجی گری لب ، تو فقط بودی و من
واژه در مطلب دل ، واسطه ی خوبی نیست
کاش بی واژه و مطلب ، تو فقط بودی و من
واژه نامحرم و دل هرزه و لب بیگانه است
کاش بی واسطه هرشب ، تو فقط بودی و من
روزها کاش نبودند و همه دم شب بود
شب بی اختر وکوکب ، تو فقط بودی و من
فاش گویم غم دل : کاش خدایا دائم
من بُدم از تو لبالب تو فقط بودی و من

شاعر: علی اکبر رشاد

پيام به مسيحيان جهان در ميلاد حضرت عيسى علیه السلام!

نوشته شده توسطصداقت...! 4ام دی, 1394

بسم اللّٰه الرحمن الرحيم

يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ خَبِيرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ (مائده/ 8) 

خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنۀ عدالتند؛ از آن رو كه سير نخواهند شد. (انجيل متىٰ)

خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مى‌كشند؛ به سبب آنكه مملكت آسمانى از آنهاست. (انجيل متىٰ) .

عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيم الشأن،

كه براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث،

و با گفتار آسمانى و كردار ملكوتى خود ظالمان و ستمكاران را محكوم،

و مظلومان و مستضعفان را پشتيبانى فرمود،

بر ملتهاى مستضعف جهان و ملت مسيح و مسيحيان هم ميهن مبارك باد.

هان! اى پدران كليسا و روحانيان تابع حضرت عيسى، بپاخيزيد

و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستكبران پشتيبانى كنيد،

….

خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنۀ عدالتند و از بهر عدالت زحمت مى‌كشند.

و واى به حال آنان كه بر خلاف دستور عيسى مسيح

و بر خلاف دستور همۀ پيامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پايمال كنندگان حقوق ملتها زحمت مى‌كشند.

واى ملت مسيح و پيروان عيسى روح اللّٰه! بپاخيزيد و از شرافت عيسى مسيح و ملت عيسوى دفاع كنيد،

و اجازه ندهيد دشمنان تعليمات آسمانى و مخالفان دستورات الهى،

ملت مسيح و روحانيت عيسى را به خلقهاى مستضعف جهان بد معرفى كنند.

هان اى پدران كليسا! بپاخيزيد و عيسى مسيح را از چنگال اين دژخيمان نجات دهيد؛

كه آن پيامبر بزرگ از ستمگرى كه دين را وسيلۀ ظلم،

و دعا را وسيلۀ رسيدن به مَسند ستمگرى به بندگان خدا قرار مى‌دهد بيزار است؛

كه دستورهاى آسمانى همه براى نجات مظلومان، از ملكوت نازل شده است؛

واى مستضعفان جهان!

برخيزيد و هم پيمان شويد و ستمگران را از صحنه برانيد؛ كه زمين از خداست و وارث آن مستضعفانند.

خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مى‌كشند و دعا مى‌كنند.

روح اللّٰه الموسوي الخمينى / صحیفه امام/جلد11/ صص 375 تا377

کتاب الکتونیکی از سایت کتابخانه دیجیتالی نور.

(گزیده ای از پيام به مسيحيان جهان در ميلاد حضرت عيسى علیه السلام!)