« مادر دعا کن!آب حیات ! »

منم باید برم!

نوشته شده توسطصداقت...! 8ام مهر, 1396

برای خیلی ها همه چیز تمام شد. هرچند خوب می فهمم برای برخی، تازه اول راه است. و عجب راه دشواری.  دقیقا نمی دانم از گروه اولم یا دوم. ولی می دانم از زمان رسانه ای شدن و شناختت، تا روز برگشتِ جسم مطهر سر جدا یت، خواهر بزرگی بودم ، حیرانِ بین انبوه کلیپ ها و نوشتارها و پوسترها و پیام ها، برای نشانه ای. تا به امروز ، ساعت ها نام و واژه های مرتبط را سرچ و نتایج را با بغض و دقت همراهی کردم. خواستم همان روزی که کلیپ اقتدار و مظلومیتت را نظاره نشستم چیزی بنویسم ولی مگر قلم تکان می خورد؟!!!. صادقانه بگویم در جای جای آنچه دیدم  و شنیدم، نشانه هایی بود برای افتخار

آنجا که تلاش می کردی برای خدمت به هم میهنانی که محروم بی عدالتی بودند، خدا قوت گفتم و شادمانی کردم که هنوز  اندیشه یتیم نوازی و محروم داری مولایم علی علیه السلام زنده است.

آنجا که بین کوچه و بازار بساط کتاب پهن کردی و منتظر شدی برای صید دلی، به جای بغض، آفرین گفتم  و زمزمه کردم؛  جوان امروزی کم از جوان دهه انقلاب ندارد.  لبیک به ولایتت را ستودم.

آنجا که خاطره سفر به مشهد و رضایت گرفتن از پدر و مادر را، از همسرت شنیدم، لذت بردم که جوان شیعه هنوز هم خوب می داند خیر دنیا و آخرت در رضایت والدین است و با توسل به اهل بیت علیهم السلام هیچ دری بسته نیست.

آنجا که بوسه زدنت به پای مادر و دست پدر را دیدم، خوب فهمیدم که باید مرد عمل بود نه شعار

آنجا که نگاه با صلابت و شجاعتت را کنار دشمن دیدم، گریه نکردم . از شیعه و پیرو راه فاتح خیبر چه رفتاری جز این انتظار می رفت؟

آنجا که سیلی از نوشته ها و پوسترها و ارادت ها و اشک ها و پیام های بزرگان و فتح رسانه ها را دیدم، تعجب نکردم. پیامد اخلاص مگر غیر از این است؟

و آنجا  و آنجاهای دیگر فقط به تو افتخار کردم. حتی با فکر به سختی راه پسرت، همسرت، خانواده ات با چشمان بارانی، بازهم اشکی برایت نریختم. مگر می شود تو همراهشان نباشی؟ زنده بودنت را خدا مژده داده است.

بالاخره رسیدم به نشانه ای که قلم تکان خورد و با سوزی از حسرت و با چشمانی بارانی، شادمانی کرد. خوش به سعادتت مدافع حرم، که نامت با نام سردار عشق، آقا و ارباب امام حسین علیه السلام عجین شد. سوختم از حسرتی که نصیب ما نشد. می رفت که رسانه ای شدن خود جوش شهادتت نقطه عطفی باشد در جهانی شدن نام و راه حسین علیه السلام .چه مطهر است خونی که مرهمی  است بر قلب آخرین ذخیره الهی.  کیست که نداند مولایمان مهدی عج الله تعالی فرجه الشریف تکیه بر خانه خدا  خواهد داد و ندا می دهد «ألا یا أهل العالم إنّ جدّی الحسین علیه السّلام سحقوه عدوانا.».

نوشته شده توسط: صداقت/ 8 مهر 1396

 

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: روشنک بنت سینا [عضو] 
5 stars

من اصلا نتونستم بنویسم. دستم به قلم نرفت. خدا به خانواده‌اش صبر بده.

1396/10/15 @ 12:48
پاسخ از: صداقت...! [عضو] 

سلااام روشنك خانم. قدمتون ب چشم.
ما هم با اين شيوه نوشتن همان به بود كه قلم را غلاف مي كرديم:)
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق

1396/10/17 @ 00:05
نظر از: حوزه علمیه الزهرا(س) گلدشت [عضو] 

انشاالله ماهم میریم
به امید شهادت در راه ولایت

1396/07/19 @ 18:07
پاسخ از: صداقت...! [عضو] 

سلام و احترام
ان شاء الله تا زنده ایم شهید شویم
از حضور شما سپاسگذارم
در پناه حق

1396/07/23 @ 23:03
نظر از: یااباعبدالله الحسین (ع) [عضو] 
5 stars

کلنا عباسک یا زینب
خدایا ما رو هم در زمره شهدا قرار بده ان شالله .

1396/07/17 @ 23:40


فرم در حال بارگذاری ...