« مهمان خدا/ نعمت چهارممهمان خدا/ نعمت دوم »

مهمان خدا/ نعمت سوم

نوشته شده توسطصداقت...! 24ام خرداد, 1395

یک ساعتی تا اذان ظهر زمان بود اما می شد وسط خیابان بدون هیچ خطری نشست و مطالعه کرد. تاکسی که سهل است، هیچ جنبنده ای در خیابان دیده نمی شد. در هوای گرم و خشک کویری و آفتاب مستقیم  چهارمین روز ماه مبارک، قدم زنان به هر زحمتی بود،   خود را به ایستگاه رساندم. از آنجایی که برای  برخی رانندگان محترم کمتر از 6 مسافر مقرون به صرفه نیست، و دو مسافر حاضر، پرداخت هزینه سایرین را به صورت شراکتی قبول ننمودند، در ایستگاه  به انتظار نفرات بعدی نشستیم.

چند دقیقه ای گذشت، یکی از آشنایان - خانمی محترم و تحصیل کرده،  با زبانی عجیب - ،همسفر ما شد.  از سرزنش حوزویان و بی فایده بودن تحصیل و مشغولیت های  دوران مجردی بودن درس، گفت تا دور از منطق بودن ترجیح تحصیل بر ازدواج و هر آنچه نمی باید گفت. از آنجایی که از زبان «به در می گفت که دیوار بشنود» استفاده می نمود، یکی دو نفر از مسافران، گاهی از شدت ناراحتی  تغییر رنگ می دادند و با جملاتی سعی می کردند، ناراحت شدنشان را بفهمانند. چند بار با چشم و ابرو خواستند من هم  در دفاع از کلامشان حرفی بزنم.  خوب می دانستم کسی که تعمدا زخم زبان می زند با منطق قانع نخواهد شد و بهترین جواب برای او سکوت است. پس فقط ساکت شدم ورنج کشیدم .

به بد و خوب و ریز و درشت  در قالب دلسوزی و عقلانیت، توهین کرد.  وقتی رسیدم منزل، حالم خوش نبود نه به خاطرزخم زبان ها، به  جهت  رواج حرف های بیهوده  و بی تقوایی زبان که این روزها عجیب فراوان است و گفتن هر کلامی، به سادگی خوردن یک لیوان آب در گرمای کویر بدون ذره ای عذاب وجدان.

 بعد از نماز، با مادرم از اتفاقات روز صحبت می کردم که مادرم در پاسخ  حرف هایی که زدم ادامه دادند: «حرف را  برای مخاطب باد می برد و عمل و نیت هرکس از جمله گوینده،  همنشین تاریکی  و تنهایی قبرش،  اینکه این رفتارها را وقیح و زشت می بینی شکرش آن است که تو اینگونه نباشی و هنرت زخم زبان و تلخی کلام نباشد. گفتن این حرف ها چه فایده ای دارد. تا به حال این همه درس خواندی کجا در کتاب ها دیده ای دل شکستن هنر باشد و مورد رضایت خدا! حالا همه اینگونه هستند دلیل بر شرعی بودن و عقلانی بودن است؟».

من از کلام مادرم امروز نعمتی دیدم فراموش شده، همنشینی که مرا به تقوای زبان سفارش می کرد و مثل خیلی ها نمی گفت جوابش را می دادی که پر رو نشود و توجیه و …. خدایا تو را به خاطر نعمت همراهی و آشنایی با  کسانی که ما را  به تقوای زبان سفارش می کنند شکر می کنیم. تو برایشان بهترین ها را بخواه. هر نقشی در هر مرحله از زندگی ما داشته و دارند و خواهند داشت،  مادر، پدر، خواهر، برادر، استاد، همکار، همراه ، همسر، فرزند و …. همه آنهایی که آخرت ما برایشان از دنیای ما مهمتر بود و  کمک کردند تا توجه به رضایت خدا سر لوحه سخن گفتن هایمان باشد.

نوشته شده توسط : صداقت/ 21 خرداد 1395

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: یااباعبدالله الحسین (ع) [عضو] 

سلام عزیزم
مفهوم زیادی داشت نوشته ات
اما برای کسانی که بیاندیشند…………

پاسخ دادن:
سلاااام مهربان دوست
متشکرم
امیدوارم که اینگونه باشد.
از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/04/01 @ 02:59
نظر از: الزهرا واوان [عضو] 
5 stars

سلام ما به تو باداى خديجه كبرى
نخست همسر خوش طينت رسول خدا
هزار رحمت حق بر راوان پاك تو باد
درود ما به تو باد، به جنت الماوى

وفات حضرت خدیجه (س) تسلیت باد

پاسخ دادن:

سلام و احترام
ما هم متقابلا تسلیت عرض می کنیم.
از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/03/27 @ 17:26
نظر از: خادم المهدی [عضو] 

سلام عالیییییییییییی و تاثیر گذار بود

پاسخ دادن:
سلام و احترام دوست عزیز
متشکرم
از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/03/26 @ 09:25
نظر از: دکی [بازدید کننده]
دکی

بسیار زیبا…

پاسخ دادن:
سلام و احترام
متشکرم آقای دکتر
از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/03/23 @ 14:06
نظر از: خادم المهدی [عضو] 

سلام ممنون از حضور گرمتون

پاسخ دادن:
سلام و احترام
خواهش می کنم. سر زدن به دوستان وظیفه ماست.
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/03/23 @ 09:25


فرم در حال بارگذاری ...