« از لاله گویم یا سمن؟ما از پل صراط همین جا گذشته ایم! »

همان امام رضایی که داشتم دارم!

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام مرداد, 1396

سال های اول دانشگاه بود. چیزی قریب ده سال قبل یا بیشتر. خیلی وقت بود جمع خانواده، به بهانه های مختلف دانشگاه و ازدواج و کار و… پراکنده شده بودند و پدر که علاقه ای به مسافرت های چند نفری نداشتند، مسافرت های دسته جمعی فامیل به مشهد را کنسل کرده بودند.

چند وقتی بود به شدت دلم هوای دیدن مشهد کرده بود. هیچ تصویری از حرم و زیارت امام رضا علیه السلام نداشتم. تصوراتم محدود بود به عکس هایی قدیمی که عکس حرم آن ساختگی بود و هنر عکاس. عکس هایی که روزی شاید ده بار قاب آن را دستمال می کشیدم و بازهم تکراری نبود. در هیچ عکسی حضور نداشتم و وقتی اعتراض می کردم که کوچکترها هستند و من نیستم، پدر قسم می خورد چند بار مرا زیارت آقا برده و عکس ها را عمو و عموزاده ها برداشته اند و باورم نمی شد.

بالاخره برخلاف فرهنگ حاکم بر خانواده، پدر تسلیم شدند و اجازه دادند و ناباورانه  با کاروان اردوی دانشجویی راهی زیارت امام رضا علیه السلام شدم. هنوز اردویی نرفته بودم که شب منزل نباشم.  آن روزها هنوز گوشی همراه مد نبود و جمع ما تقریبا به جز یکی دو نفر کسی گوشی همراه نداشت. کارت تلفن نوبر بود. این یعنی تا رسیدن و استقرار و… که چیزی نزدیک یک روز طول می کشید هیچ کس از ما اطلاعی نداشت و اولین هزینه مسافرت ما نگرانی خانواده ها بود.

  ایستادن در صف و تحویل عذا از برادران بسیجی، جابجایی  ساک و نشستن سر سفره ای که چند نفر نامحرم به عنوان همراه کاروان حضور داشتند و …خیلی سخت بود.همه چیز متفاوت بود. شانس آورده بودم دوستم  دختر معتقد و مهربان و از شهر خودمان بود و درک می کرد. خیلی کمک می کرد همه شرایط بر وفق مرادم باشد. و کمتر تفاوت ها را حس کنم. اعتراف می کنم اصطلاح  «گنبد نما »، آسانسور، اسکان در هتلی شیک و با امکانات لازم، همراهان  مسئولیت پذیر ، سوغاتی خریدن برای پدر و مادر و خانواده و آداب اردوهای گروهی، دوست خوب و… را اولین بار در این سفر تجربه کردم. هرگز لذت و معنویت و شیرینی  اولین ورود از باب الجواد، اولین باری که در صحن اذن دخول خواندم، اولین باری که روبروی ضریح ایستادم و سلام دادم ، اولین باری که صدای نقاره خانه را شنیدم و در صحن انقلاب نگاهم به گنبد طلا افتاد فراموش نمی کنم.

آخرین باری هم که مشهد رفتم از آن زیارت های به یاد ماندینست. همراه بودن با کسانی که سنی از آنها گذشته بود شاید قریب 70 - 80 سال، آن ها هم مثل اولین زیارتم، گوشی همراه نداشتند، پله برقی ندیده بودند، اولین بار بود حرم را می دیدند. بر خلاف ما محل اسکانشان مهمانپذیر ساده ای بود. غذایشان غذای حرم و… کنار اولین سلام و زیارت و شوقشان، پنهانی اشک ریختم.  امروز آرزو می کنم و خدا را قسم می دهم به حق مولود با برکت این روز که برای همه آرزومندان عالم،  اولین بار خیلی زود رقم بخورد. و مشتاقان حرمش از زائرینی نباشند که برای اولین زیارت مجبور به انتظار و استقبال خادم آقا با ویلچر باشند.

 

نوشته شده توسط: صداقت/ 13 مرداد 1396/ تولد امام رضا علیه السلام

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: مرکز تخصصی تفسیر شاهین شهر [عضو] 
5 stars

میلاد امام رضا علیه السلام بر شما گرامی مبارک

1396/05/14 @ 13:36


فرم در حال بارگذاری ...