« حسنک کجایی؟!!!جای دگر نمی شود! »

چکار می کنی؟!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام بهمن, 1395

گوشه نماز خانه  ترمینال غمبرک زده بودم. هوا سرد بود و بخاری برقی، تامین کننده  هوای بسته و تقریبا آلوده  این اتاقک 8- 7متری نبود.  پاهایم را زیر پالتویی که از تنم خارج کرده بودم پنهان کرده بودم و دست زیر چانه و با سکوت تلخی، ملت را تماشا می کردم. تعداد افراد خارج از گنجایش بود. همه به زحمت کنار هم نشسته بودیم. باز هم جای شکر داشت. اگر اینجا نبود باید ساعت ها در سالن انتظار مشترک، سکنی می گزیدم.

تضاد قانون بشری با تحلیل های افلاطونی ، منجر به ایجاد ذهنیت های منفی شده بود و نتیجه، ناجوانمردانه دیدن اینجا نشستن ، گذشت ثانیه ها را سخت تر می کرد. عجب اجتماعی! هر کدام از یک سر زمین.  از دیدن فرچه ای که تا مطالعه 30 صفحه کتاب همچنان در دست دخترک حرکت می کرد و پوست صورتش را نوازش، عصبی می شدم. در حدی وسواس به خرج می داد که باور کردنی نبود. همه دست ها  مشغول به قلم و عطر و انواع و اقسام لوازم آرایشی و هر لحظه تنفرم بیشتر می شد. خسته نمی شوند؟ حیف عمر نیست؟ فرهنگ ها و ذهنیت های مختلف رنج آور بود. اشتراکی به چشم نمی خورد حتی بین اهل قلم!

نگاهی به ساعت کردم. 11  و نیم! چطور باید تا 4 و نیم این محیط را تحمل می کردم؟! چاره ای نبود جز اینکه  تغییر ذهنیت دهم. « ببین این قانون است و فعلا عوض شدنی نیست.  اتفاقی نیفتاده. کمی هم از این راحت طلبی و پیله خودت بیا بیرون. شاید خواست خداست  هر چند به نظر قانون بشری نادرستی است.  میتوانی  در این فاصله 4 و نیم صبح تا 7 و 8 شب به جز  یک ساعت امتحان، بقیه را دنبال رد پای تذکرات و اتفاقات تازه باشی.» سخنرانی وجدان که تمام شد کمی راحت تر گذشت زمان را تحمل می کردم. کم کم بحث بالا گرفت و مجموعه با هم شورای حل مشکلات وتحلیلگر انقلاب شدند.

پیر زنی 82 ساله با فوق لیسانس و دبیر باز نشسته. با اشک توضیح داد که چرا با اینکه حقوق باز نشستگی دارد در کار خرید و فروش پوشاک است.  بارش را گرفته بودند دلشکسته بود و به زمین و زمان بد می گفت. به جوانترها درس اخلاق می داد و می گفت نگران نباشید خدایی هست و باید جواب بدهند. چقدر  هضم این تناقض سخت بود. یعنی اثر کار خرید و فروش کالای قاچاق مهمتر است یا وضعیت اقتصادی و دل این پیرزن دلشکسته؟!! زن جوان سی و چند ساله، مطلقه با گوشی به فرزندش وعده و وعید می داد که فردا بر می گردد. کارش خرید و فروش پوشاک . به دولت و ملت و  دوران و … وسختی هایی که نباید به دلیل تامین مخارج تحمل می کرد خرده می گرفت.  خانم جوان سی ساله مطلقه که از  کار و تلاش شبانه روزی خود می گفت و تامین مخارج منزل و نهایت دوستی همسرش با همکارش و اینکه جوانان ما را می برند سوریه می کشند حق الناس نیست؟!! نگاهی به رنگ و لعاب و پوشش کردم. دل بردن از مرد مسلمان و سست کردن پایه خانواده ها حق الناس است یا این حرف ها دیگر کهنه شده و با این مشکلاتی که این زن دارد نباید این کارش را گناه بدانیم؟!!

چه حرف ها که نشنیدم. چقدر از بودن در جمع ترسیدم . چه سوالات عجیبی به ذهنم می رسید!  افکار مردم سرزمین من تا این حد متفاوت است و بدون اشتراک؟!!  تا این حد مردم ما دنیا زده شده اند؟!! این ها همان هم سن و سالان مادران و فرزندان شهید همت ها و باکری ها هستند؟!! تا به حال سخن شهدای مدافع حرم  و خانواده هایشان را نشنیده اند؟!!! ما انقلاب کردیم و این همه شهید و … برای آب و برق و نان؟!!! دین جایی که به نفع ما باشد؟ انصاف برای خودمان فقط؟!! مردان ما چه می کنند؟!! وضعیت این کودکان تربیت شونده زیر دست این باور ها و مادرها چه می شود؟!! دشمن اینجاست یا ما سرباز دشمنیم؟!!

دلم برای مادرم تنگ شد. چقدر نیاز به آرامش و کلام پر امیدش داشتم. دست به دامان گوشی شدم.  از صدا به وجد آمدم، مادر نبود. فاطمه ؛ عمه خوبی؟  بله عمه  سه ساله بود و مثل سی ساله ها برایم قصه می گفت و دلبری می کرد.عمه چه کار می کنی؟  عمه « وایسادم!  خندیدم. کاش  وضعیت و دیدگاه همه ما از خودمان همین قدر روشن بود و  منطبق بر حقیقت !

 

نوشته شده توسط: صداقت/ بهمن 1395

 

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: . . . ماریا . . . [عضو] 

ای خانم :( من بینوا کل روز و زندگی ام را کنار همین افراد میگذرانم. . .
شما چندساعت بودی و ما عمری!

پاسخ دادن:
سلام دوست عزیز
خدا صبرتون بده:(
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/11/26 @ 12:24
نظر از: ستاره مشرقی [بازدید کننده]
ستاره مشرقی

باسلام واحترام
خیلی جالب بود واما دلگیر

پاسخ دادن:
با سلام و عرض ادب متقابل
متشکرم.
«با غم عشق غم عالم فانی هیچ است
غم عالم نخورد هر که همین غم با اوست»
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/11/16 @ 21:45
نظر از: كوثر [عضو] 
5 stars

باسلام بسیار زیبا بود
منتظر حضور شما هستیم

پاسخ دادن:
سلام علیکم
متشکرم زیبایی از نگاه شماست
ان شاء الله
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/11/15 @ 18:25
نظر از: افسر جوان...نوری [عضو] 
5 stars

احسنت
منتظر حضور گرم شما در وبلاگ بازیگران حقیقی هستیم!

پاسخ دادن:
سلام علیکم
متشکرم .
ان شاء الله
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/11/15 @ 09:54
نظر از: پشتیبانی کوثر بلاگ [عضو] 

مقام معظم رهبری: (83/4/3)
«.. اما آنچه به شما پرستاران مى خواهم عرض كنم، اين است كه كار همان طور كه گفتيم و خيلى بيشتر از آن را خود شما حس و لمس مى كنيد، بدون ترديد دشوار است، اما در ميزان الهى، كفه هاى دشوارى و پاداش هميشه با هم برابر هستند. امكان ندارد كه كارى دشوارتر باشد، اما پاداش آن با كارى كه دشوارى اش كمتر از آن است برابر باشد، يا از آن كمتر باشد. در ميزان الهى، همه چيز با محاسبه است؛…»

1395/11/15 @ 01:04


فرم در حال بارگذاری ...