آرشیو برای: "مرداد 1397"

گرگ را از هر طرف بخوانی گرگ است!!

نوشته شده توسطصداقت...! 28ام مرداد, 1397
براي خريد چند قلم لوازم التحرير ضروري مجبور شدم عازم شهر مجاورمان شوم. هر چه توي ايستگاه منتظر ماندم خبري از تاكسي نشد. عجيب بود. هميشه مسافر نبود، تاكسي ها صف كشيده بودند، حالا مسافرها. يكي از خانم هاي منتظر ادعا كرد، به خاطر بي ثباتي قيمت ها كار نمي… بیشتر »

کارم گرفته بود!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام مرداد, 1397
همین طور که لباسم را می پوشیدم برای مادر توضیح می دادم: «از فلان مسجد تماس گرفته اند. دعوت شده ام برای مبحث مهدویت. با اینکه تدریسی ام تا تبلیغی، از پیشنهادشان بدم نیامد. قبول کردم البته با اجازه شما. هم مجبور به مطالعه بیشترم و هم 4 سطحی که گذرانده ام… بیشتر »

حوصله شرح قضيه نيست!

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام مرداد, 1397
كتابم را محض احتياط اضافه كردم به بار كيف، انداختم روي شانه ام و با كفش پياده روي، از خانه زدم بيرون. هوا خيلي گرم نبود؛ خورشيددست از خود نمايي  بر نمي داشت. بار كيف سنگين تر از معمول بود حس مي كردم همراه آوردن اين كتاب سنگين، احتياط اشتباهي بوده است.… بیشتر »