موضوع: "از اشک خود دو سطر به ایما نوشته ایم!"

رفیق و همسفر نیمه راه خواهم شد!

نوشته شده توسطصداقت...!

اگر تو دیر بیایی تباه خواهم شد

اسیر پنجه زشت گناه خواهم شد

به سوی ساقه گندم روانه می گردم

دچار کهنه ترین اشتباه خواهم شد

میان جاده گرفتار مرگ میگردم

رفیق و همسفر نیمه راه خواهم شد

به کاروان ظهور تو دل نمی بندم

 همیشه معتکف عمق چاه خواهم شد

برای آمدنت نذر میکنم زین پس

مقیم گودی آن قتلگاه خواهم شد

همراهی با کاروان کربلا10

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام آبان, 1393

شیخ کلینی از حضرت امام صادق علیه السلام روایت نموده که روز تاسوعا، نهم محرم ، روزی است که امام حسین علیه السلام و اصحابش را در کربلا محاصره کردند و سپاه اهل شام بر قتال با آن حضرت اجتماع نموده و عمر سعد و ابن مرجانه (لعن الله علیهم )از کثرت سپاه  و بسیاری لشکر خود  خوشحال شدند.(1)

توضیحات مختصر

* ورود شمر به کربلا
در این روز شمر ملعون به همراه نامه ابن زیاد لعین در امر قتل امام علیه السلام به کربلا وارد شد و نامه را به ابن سعد نمود.
ابن زیاد به شمر گفت:
… و الله حسین آن کس نیست که تسلیم شود و دست بیعت به یزید دهد چه جان پدرش علی مرتضی در پهلوهای او جا دارد.
شمر گفت با نامه چه می کنی؟ یا فرمان را بپذیر یا امر لشکر را به من بگذار. عمر سعد گفت: من این کار را انجامخواهم داد و در تهیه قتال با سید الشهدا علیه السلام شد.(1)

* امان نامه شمر برای چند نفر از یاران امام حسین علیه السلام
شمر وقتی آمادگی ابن سعد برای قتال را دید نزدیک لشکر امام حسین علیه السلام رفت و فریاد زد: کجایند فرزندان خواهر من عبدالله و جعفر و عثمان و عباس؟(مادر آنها  ام البنین از قبیله بنی کلاب بود که شمر هم از همین قبیله بود)
امام حسین علیه السلام فرمود: جواب او را بدهید اگر چه فاسق است لکن با شما قرابت و خویشی دارد.
جناب عباس بن علی علیه السلام بانگ زد:
بریده باد دست های تو و لعنت باد بر امانی که تو از برای ما آوردی. ای دشمن خدا، امر می کنی ما را که دست از برادر و مولای خود حسین بن فاطمه علیه السلام برداریم و سذ در طاعت ملعونان و فرزندان ملاعینان در آوریم؟ آیا ما را امان می دهی و برای  پسر رسول خدا امان نیست؟!
شمر از شنیدن این سخنان خشمناک شد و به لشکر خود بازگشت(1)

منتهی الامال جلد اول/ شیخ عباس قمی / صص548 تا 550

همراهی با کاروان کربلا9

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام آبان, 1393

از روز دوم محرم و ورود امام حسین علیه السلام به کربلا تا روز نهم و دهم محرم رخدادهایی صورت گرفت که مهمترین آنها به شرح زیر است.

*  تصمیم عمر سعد
عمر سعد جنگ با امام حسین علیه السلام را به تمنای ملک ری انتخاب کرد و با لشکری عظیم وارد کربلا شد.
سپس خواست تا یکی از سران لشکر خود را برای  این سوال که «چرا امام به این دیار آمده و چه اراده ای دارد» به نزد حضرت بفرستد. تمام  سران لشکرش از جمله «عروة بن قیس اَحمَسی» - از انجا یی که از کسانی بودند که نامه به حضرت نوشته و او را به عراق طلبیده بودند-  ابا کردند.
* فرستادن پیک از جانب عمر سعد نزد امام
در نهایت« کثیر بن عبدلله» که شخصی بی باک و بی حیایی فتاک بود پذیرفت . « ابو ثمامه صائدی» از لشکر امام کثیر را چون حاضر نشد شمشیرش را تحویل دهد از رفتن نزد امام بازداشت. کثیر بازگشت و عمر این بار« قرة بن قیس» را فرستاد. حبیب بن مظاهر او را می شناخت و در موردش گفت: « فکر نمی کردم به لشکر عمر سعد داخل شود» .

* پاسخ امام به یپک عمر سعد
پس از ابلاغ سوال  امام پاسخ داد که:
اهل دیار شما نامه های بسیار به من نوشتند و به مبالغه بسیار مرا طلبیدند پس اگر از آمدن من کراهت دارید باز می گردم …

* بستن آب بر لشکر امام
قروه به نصیحت حبیب گوش نداد و به لشکر عمر سعد بازگشت. و به بهانه رساندن  جواب امام به عمر به لشکر عمر بازگشت. عمر طی نامه ای جواب امام  را برای ابن زیاد فرستاد. عبید الله در جواب نامه نوشت که
… پس الحال  به حسین  عرض کن که او و جمیع اصحابش با یزید بیعت کنند تا ببینم رای من در باب او بر چه قرار خواهد گرفت.
و سپس ابن زیاد در نامه دیگری به عمر سعد نوشت :
حایل شو میان حسین و اصحاب او و آب  فرات  و کار را برایشان تنگ کن و مگذار قطره ای آب بچشند …
عمر سعد پس از رسیدن نامه همان وقت «عمر و بن حجاج»  را با پانصد سوار بر شریعه موکل گردانید و آن حضرت را از آب منع کردند و این واقعه سه روز فبل از شهادت آن حضرت واقع شد.

* آمدن شمر به کربلا

آن روزی که عمر بن سعد به کربلا رسید پیوسته ابن زیاد برای او لشکر می فرستاد تا اینکه طبق روایتی تا ششم محرم 20 هزار سوار نزد آن ملعون جمع شدند.
چون حضرت آمدن لشکر را برای مقاتله با او دید پس از فرستادن پیامی برای ابن سعد  ، ابن سعد نزد حضرت آمد. گفت و گوی بسیاری صورت گرفت و عمر به سوی لشکر خود بازگشت.و برای عبیدالله نامه نوشت و از پیش خودش نوشت (نه اینکه حضرت فرموده باشند) که حسین علیه السلام  حاضر به بیعت است. نامه به عبید الله رسید و خواست عدم جنگ را قبول کند که شمر ملعون حاضر بود و گفت اگر حسین را رها کند او قوت گرفته و ابن زیاد ضعیف می شود و … بنابراین نامه ای نوشت به پسر سعد و نامه را با شمر به کربلا روانه کرد.
* قسمتی از نامه عبیدالله که همراه شمر برای عمر سعد فرستاد
… من تو را نفرستادم که با حسین رفق و مدارا کنی و در جنگ با او مسامحه و مماطله نمائی …..
اگر از فرمان من اطاعت کردند ایشان را به سلامت برای من روانه کن و اگر ابا و امتناع کردند با لشکر خود ایشان را احاطه کن و مقاتلت نما تا کشته شوند سپس آنها را مُثله نما … و چون حسین کشته شد سینه و پشت او را پایمال ستوران کن چه او سرکش و ستمکار است ….

منتهی الامال/ شیخ عباس قمی / جلد1/خلاصه صص 542 تا 547/ لازم به ذکر است متن توسط مدیر وبلاگ  خلاصه شده  و عناوین نیز در اصل کتاب وجود ندارد و اصل کتاب متنی   پیوسته با جزئیات بیشتر است.

همراهی با کاروان کربلا8

نوشته شده توسطصداقت...! 30ام مهر, 1393

روز دوم محرم اهل بیت علیهم السلام به سرزمین کربلا رسیدند.(1 و 2 و 3)

توضیح مختصر

* گزیده ای از سخنان حضرت  در ورود به کربلا

چون امام حسین علیه السلام وارد این سرزمین شد، پرسید نام این زمین چیست؟
گفتند: «کربلا»
امام فرمودند: خداوندا به تو پناه می برم از سرزمین غم ها و بلاها
و در ادامه فرمودند:این جا محل اندوه و بلاست.
پیاده شوید!
اینجا محل ریخته شدن خون ما و جای قبرهای ماست
این خبری است که جدم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم به من فرموده است.
…(1و 2 و 3)
سپس همگی پیاده شدند.

* سایر رخدادها
حر نیز با اصحابش در طرف دیگر نزول کردند.
چون روز دیگر شد عمربن سعد ملعون با چهار هزار مرد سوار به کربلا رسید و در برابر آن امام  مظلوم فرود آمدند.(3)

(1) لهوف سید بن طاووس/ ترجمه علیرضا رجالی تهرانی/ صص110 تا 115

(2) مقل الحسین علیه السلام/ سید ضیاء الدین تنکابنی/ صص 40 تا 45

(3)منتهی آلامال/شیخ عباس قمی / جلد اول/ ص 542

همراهی با کاروان کربلا7

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام مهر, 1393

امام حسین علیه السلام در ادامه مسیر به منزلگاه «بیضه» رسیدند.

توضیحات مختصر

* گزیده ای از سخنان حضرت در این منزلگاه

ای مردم رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:
اگر کسی سلطان ستم پیشه ای را که
محرمات الهی را حلال و پیمان خدا را شکسته و
با سنت من مخالفت کرده و ستم بر بندگان خدا روا داشته
بپذیرد یا به گونه ای تایید کند و به انکار او بر نخیزد جایگاهش آتش و عذاب الهی است و بنی امیه
به فرمان شیطان از اطاعت خدا سر پیچی نموده و فساد کردند.
حدود خدا را اجرا نکرده و بیت المال را منحصر به خود ساختند.
حرام خدا را حلال و
حلال خدا را حرام نمودند
و من سزاوارترین مردم به نهی کردن و بازداشتن آنان هستم …(1)

(1 )مقتل الحسین علیه السلام/ سید ضیاء الدین تنکابنی/ صص 38 تا 41

همراهی با کاروان کربلا6

نوشته شده توسطصداقت...! 28ام مهر, 1393

کاروان امام  حسین علیه السلام پس از آن به منزلگاه ذو حُسَم ررسید.(1) و در گذر از منزلگاه قبلی تا این محل  خبر شهادت قیس بن مسهر و رویارویی با حر و لشکریانش  مهمترین رخدادها بود.(2)

توضیحات مختصر

* قیس بن مسهر
امام علیه السلام نامه ای را توسط قیس بن  مسهر به گروهی از شیعیان کوفه از جمله سلیمان بن صرد نوشت. قبل از رساندن نامه حصین بن نمیر از نزدیکان عبیدالله برای تفتیش جلو او را گرفت و قیس نامه را پاره پاره کرد. حصین او را نزد ابن زیاد برد ودر چون و چراهای ابن زیاد گفت که نامه از امام حسین علیه السلام برای جمعی از کوفیان است که نام انها را نمی داند. ابن زیاد از او خواست یا نام آنها را فاش کند یا بر منبر رفته و حسین و برادر و پدرش را لعنت کند و الا او را خواهد کشت. قیس گفت بر منبر رفته و این کار را انجام می دهد. پس بر بالای منبر رفت و پس از ثنای خدا و درود بر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بر علی و فرزندانش علیهم السلام رحمت فراوان نثار نمود و عبید الله بن زیاد و پدرش و همه گردنکشان بنی امیه از اول تا آخر را لعنت کرد و سپس گفت: ای مردم! من فرستاده حسین بن علی علیه السلام به سوی شما هستم که در فلان جا از او جدا شدم. دعوتش را اجابت کنید. خبر که به ابن زیاد رسید دستور داد قیس را از بالای قصر به زیر افکندند و به شهادت رسید. امام پس از شنیدن این خبر گریست و فرمود:
خداوندا برای ما و شیعیانمان جایگاهی والا و منزل نیکویی قرار ده و ما را در جوار رحمتت با هم جمع کن که تو بر هر چیزی قادر و توانایی.(2)

* گفت و گوی امام با حر
امام حسین علیه السلام  پس از رویارویی با حر و هزار سوار او از او پرسید با مایی یا علیه ما؟ گفت: یا ابا عبدالله علیه شما امام فرمود: لا حول و لا قوه الا بالله. سخنانی بین امام و حر رد و بدل می شد. سپاه حرهر وقت حضرت مسیری را انتخاب می نمود گاهی از حرکت امام جلوگیری و گاهی حضرت را از مسیر حرکت منحرف می نمودند تا اینکه حضرت روز دوم محرم به کربلا رسیدند.(2)

* گزیده ای از سخنان امام علیه السلام در ذو حسم:
… آنچه را روی داده و پیش آمده است می بینید دنیا واژگونه شده، یعنی آنچه معروف بوده از آن روی گرداندند و از معروف جز اندکی باقی نمانده … زندگی همانند چراگاهی که چیزی ندارد پست و ناچیزاست مگر نمی بینید به حق عمل نمی شود و از باطل پرهیز نمی کنند. مومن واقعی باید حق طلب  و مایل به لقای پروردگار باشد. مرگ ارزشمند نزد من شهادت و زندگی در کنار ستمگران خفت و ننگ است.(1)

( 1) مقتل الحسین علیه السلام / سید ضیاء الدین تنکابنی /صص 38 و 39
(2) لهوف سید بن طاووس/ ترجمه علیرضا رجالی تهرانی/ صص103 تا 111

نقشه مسیر حرکت کاروان کربلا

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام مهر, 1393