موضوع: "هو معدن الایمان و بحبوحته"

منجیه 18

نوشته شده توسطصداقت...! 15ام تیر, 1394

 كسانى كه پيش از آنها بودند (آيات الهى را) تكذيب كردند اما (ببين) مجازات من چگونه بود(سوره ملک آیه هجدهم)(1)

نکات کلیدی:

* مراد از كلمه” نكير” عقوبت و دگرگون شدن نعمت است، ممكن هم هست به معناى انكار باشد، و اين آيه نظير شاهدى است كه بر صدق جمله” فَسَتَعْلَمُونَ كَيْفَ نَذِيرِ” شهادت داده، وعيد و تهديد آن را تصديق مى‏ كند. و معناى آيه اين است كه امت‏ هاى منقرض گذشته آيات مرا تكذيب كردند، پس چگونه بود عقوبت من و دگرگون ساختن نعمتم؟ و يا چگونه بود انكار من بر آنان كه هلاك و منقرضشان كردم؟(2)

* در آيات قبل مردم كافر مورد خطاب قرار گرفته بودند، و در اين آيه غايب به حساب آمده ‏اند” مِنْ قَبْلِهِمْ- قبل از ايشان"، و اين براى آن است كه اشاره كند به اينكه كفار به خاطر جهالت و اهمالشان در تدبر در آيات ربوبيت خدا، و بى‏ باكيشان نسبت به خشم پروردگارشان كوچكتر از آنند كه خدا با آنان سخن بگويد، و آنان را به چنين شرافتى مشرف سازد، بدين جهت از آنان روى گردانيده معارفى را كه مى‏ خواست بيان كند، به پيامبرش خطاب كرد(2)

* كفار مى‏ توانند عينيت هاى تاريخى و عذاب‏ هاى كفار گذشته را به نظر آورند و بدانند كه وعده‏ هاى خداوند حق است.(3)

لحظه ای درنگ:
*شهرهاى ويران شده لوط كجا است؟ و فرعون و قومش اكنون كجايند؟ در پاسخ اين پرسش ها جز يك جواب وجود ندارد: آنان برافتادند و تمدن هاشان نابود شد، بدان جهت كه از پروردگار خويش نترسيدند و از رسالت ها و رسولان او پيروى نكردند(4) 

(1) تفسیر نمونه/ آیت الله مکارم و جمعی نویسندگان/ج24/ ص341

(2) تفسیر المیزان/ علامه طباطبایی/ ج 19/ ص 601

(3) تفسیر احسن الحدیث/ علی اکبر قرشی/ج11/ ص265

(4)تفسیر هدایت/ جمعی از مترجمان/ ج 16/ ص 174



منجیه 17

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام تیر, 1394

 يا خود را از عذاب خداوند آسمان در امان مى‏ دانيد كه تندبادى مملو از سنگريزه بر شما فرستد، و به زودى خواهيد دانست تهديدهاى من چگونه است(سوره ملک آیه هفدهم)(1)

نکات کلیدی:

*كلمه” حاصب” به معناى باد تندى است كه ريگ و شن و سنگ با خود بياورد(2).

*در حقيقت آيات فوق به اين معنى اشاره مى‏ كند كه عذاب آنها منحصر به عذاب قيامت نيست، در اين دنيا نيز خداوند با مختصر تكان زمين، يا حركت بادها، مى ‏تواند به زندگى آنها پايان دهد، و بهترين دليل اين امكان، وقوع آن در امت هاى پيشين است(1)

*بيم دادن هاى موجود در آيات خدا را تنها قلوب مؤمنان به خوبى فهم مى ‏كند، و به همين جهت است كه آنان در نهان از خدا بيمناك‏ اند، اما كافران و مشركان، به سبب آن كه با نادانى و شرك از او دور مانده‏ اند، در غفلت از او به سر مى ‏برند، و از آن نظر چنين است كه آنان جز ماده به چيزى توجه ندارند و جز ظاهرى از امور را مشاهده نمى‏ كنند، چه عقل چيزى است كه آدمى را از طريق ظاهر چيزها به باطن آنها رهبرى مى‏ كند، و از شهود او را به غيب مى‏ رساند، و اين عقل در نزد آنان معطل و بيكار مانده است، و به همان گونه كه از عاقلان پند نمى‏ پذيرند، به آخرت نيز معترف نمى ‏شوند و قرآن آنان را بدين گونه تهديد مى ‏كند.(3)

لحظه ای درنگ:

تهدیدات خداوند را جدی بگیریم(4).

(1) تفسیر نمونه/ آیت الله مکارم و جمعی نویسندگان/ج24/ ص340

(2) تفسیر المیزان/ علامه طباطبایی/ ج 19/ ص 600

(3) تفسیر هدایت/ جمعی از مترجمان/ ج 16/ ص 173

(4)تفسیر نور/ محسن قرائتی/ ج 10/ ص156

منجیه 16

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام تیر, 1394

آيا خود را از عذاب كسى كه حاكم بر آسمان است در امان مى‏دانيد كه دستور دهد زمين بشكافد و شما را فرو برد و دائما به لرزش خود ادامه دهد(سوره ملک آیه شانزدهم)

نکات کلیدی:

*بعد از آنكه در آيه قبل اقامه حجت كرد بر ربوبيت خداى سبحان، اينك در اين آيه بشر را تهديد مى‏ كند، و نيز در برابر بى ‏اعتنايى و سهل ‏انگاريش در مساله ربوبيت، او را توبيخ مى‏ نمايد كه تا كى از خدا بى‏ خبريد، و شكر نعمت‏هايش را به جا نمى ‏آوريد؟ يعنى در برابر ربوبيتش خاضع نمى‏ شويد و شريك‏ هاى خود تراشيده را دور نمى ‏ريزيد؟!(1)

*و مراد از كلمه” مَنْ فِي السَّماءِ- آن كس كه در آسمان است” فرشتگانى هستند كه موكل بر آسمان و حوادث عالمند(1) یا  اشاره به ذات پاك خدا است كه حاكميت او بر كل آسمانها- تا چه رسد به زمين- مسلم است (2) به اعتبار آنكه سلطان و تدبير خدا در آسمان مى‏ باشد و گرنه محال است كه خدا را مكانى باشد(3)

*جمله” فَإِذا هِيَ تَمُورُ” (آن پيوسته حركت مى‏ كند و ناآرام است) ممكن است اشاره به اين باشد كه خدا مى‏ تواند فرمان دهد زمين شما را فرو برد و پيوسته از نقطه ‏اى به نقطه ‏اى ديگر در درون خود منتقل سازد حتى قبر شما هم آرام نباشد! يا اينكه زمين آرامش خود را براى هميشه از دست دهد، و زلزال دائمى بر آن حاكم گردد(2)

لحظه ای درنگ:

انسان فكر مى‏ كند كه در زندگى استقلال دارد ولى زندگيش به تار مويى بسته است. به نظر آوريد زلزله‏ ها را كه در عرض چند ثانيه همه را تار و مار مى‏ كند(3)

(1)تفسیر المیزان/ علامه طباطبایی/ج19/ صص599 و600

(2) تفسیر نمونه/ آیت الله مکارم و جمعی نویسندگان/ ج24/ صص 339

(3) تفسیر احسن الحدیث/ علی اکبر قرشی/ج11/ ص264

منجیه 15

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام تیر, 1394

 او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد، بر شانه ‏هاى آن راه برويد، و از روزي هاى خداوند بخوريد، و بازگشت همه به سوى او است(سوره ملک آیه پانزدهم)(1)

نکات کلیدی:

*” ذلول” به معنى” رام” جامعترين تعبيرى است كه در باره زمين ممكن است بشود. چرا كه اين مركب راهوار با حركات متعدد و بسيار سريعى كه دارد آن چنان آرام به نظر مى‏ رسد كه گويى مطلقا ساكن است. از سوى ديگر، پوسته زمين نه چنان سفت و خشن است كه قابل زندگى نباشد، و نه چنان سست و نرم است كه قرار و آرام نگيرد، بلكه كاملا براى زندگى بشر رام است.  از سوى سوم، فاصله آن از خورشيد نه چندان كم است كه همه چيز از شدت گرما بسوزد، و نه چندان دور است كه همه چيز از سرما بخشكد، فشار هوا بر كره زمين آن چنان است كه آرامش انسان را تامين كند، نه آن قدر زياد است كه او را خفه كند، و نه آن قدر كم است كه از هم متلاشى شود، جاذبه زمين نه آن قدر زياد است كه استخوان ها را درهم بشكند، و نه آن قدر كم است كه با يك حركت انسان از جا كنده شود و در فضا پرتاب شود! خلاصه از هر نظر” ذلول” و رام و مسخر فرمان انسان است. (1)

* بعضى از دانشمندان مى‏ گويند زمين چهارده نوع حركت مختلف دارد كه سه قسمت آن حركت به دور خود، و حركت به دور خورشيد، و حركت همراه مجموعه منظومه شمسى در دل كهكشان است.(1)

*” مناكب” جمع” منكب” (بر وزن مغرب) به معنى شانه است، گويى انسان پا بر شانه زمين مى‏ گذارد و چنان زمين آرام است كه مى‏ تواند تعادل خود را حفظ كند.در عين حال اشاره‏ اى است به اينكه تا گامى برنداريد و تلاشى نكنيد بهره‏ اى از روزي هاى زمين نخواهيد داشت!(1)

* تعبير به” رزق” نيز تعبير بسيار جامعى است كه تمام  مواد غذايى زمين را اعم از حيوانى و گياهى و معدنى شامل مى‏ شود.(1)

* اين آيه مظهري است از مبارك و دائم الخير بودن خدا و آن اينكه خداوند زمين را رام كرده كه همه تصرفات را مى‏ شود در آن نمود.(2)

*خوردن و آشاميدن در آيه عامتر از ظاهر آنها است، و خوردن صورتى از صورت هاى استهلاك و مصرف كردن است، و رزق و روزى همه آن چيزها است كه شخص به آنها نياز دارد(3)

* آيه كريمه در پايان همه ارزش هاى مادّى  زندگى را  طرد مى‏ كند و آنها را از ميان مى‏ برد! آدمى بايد از زندگى و طبيعت پيرامون خويش درسى اساسى بگيرد و بياموزد، و سپس به پيرامون خويش نظر افكند و ببيند كه آيا چيزى بدون هدف آفريده شده است؟ پس هدف خود او چيست؟ او را واگذارد  كه به جستجوى از هدف خويش برخيزد، و آن گاه اين هدف را بزرگتر از خوردن و آشاميدن و لذت بردن محض خواهد يافت. (3)

* «وَ إِلَيْهِ النُّشُورُ»اين دو كلمه مشتمل بر خلاصه حقايق ايمان است، بدان سبب كه ايمان به آخرت و تسليم شدن به خداى عزّ و جلّ، از لحاظ نفسى با ايمان صورت مى ‏پذيرد، و از لحاظ عملى با پيروى از فرستادگان و برنامه‏ هاى خدا. و هنگامى كه به ارتباط موجود ميان اجزاء آيه مى ‏انديشيم، حقيقتى مهم بر ما مكشوف مى‏شود، و آن اين كه بر انسان واجب است كه هدف خود را معين كند و در ضمن پرداختن به زندگى به همه اشكال آن، از خوردن و آشاميدن و تلاش براى طلب روزى، به تفكر درباره آينده خويش نيز بپردازد. و چون خوردن و آشاميدن براى زندگى امرى ناگزير است، بر وى لازم است كه در ضمن پيش رفتن به سوى سرنوشت خود نيازمنديهاى خويش را احساس كند، از دانستن اين كه چون به دست آوردن روزى وابسته به تلاش و كوشش (يا به تعبير آيه «مشى») او است، بر وى واجب است كه اين مطلب را به خوبى دريابد كه رسيدن وى به هدفهايش در آخرت نيز متكى و متمركز بر تلاش و كوشش است، و اين كه بهترين توشه در اين سفر دراز تقوا است(3)

لحظه ای درنگ:

 خلاصه اینکه   اين مطلب را به ما الهام مى‏ كند كه زمين در پاره ‏اى از اطراف و اكناف آن رام و مسخّر آدمى آفريده شده، ولى خدا چنان مى ‏خواهد كه انسان همه آن را مسخر خويش سازد، و على رغم آن كه قدرتى بر مسخر كردن همه چيز را در آن ندارد(3 )،  اين توانايى را دارد كه زندگى خود را به صورت بهتر و برترى تبديل كند، زندگی زودگذر و فانی دنیا به   زندگی ابدی و باغ بهشت و رضوان الهی. 

(1) تفسیر نمونه/ آیت الله مکارم و جمعی نویسندگان/ ج 24/ صص 337 و 338

(2)  تفسیر احسن الحدیث/ علی اکبر قرشی/ ج11/ ص 264

(3) تفسیر هدایت/ جمعی مترجمان/ ج 16/ صص 167 تا 172

منجیه14

نوشته شده توسطصداقت...! 10ام تیر, 1394

آيا كسى كه موجودات را آفريده از حال آنها آگاه نيست؟ در حالى كه او از اسرار دقيق با خبر و نسبت به همه چيز عالم است (سوره ملک آیه چهاردهم) (1)

نکات کلیدی:

*علم خداوند به مخلوقات به خاطر خالقیت اوست(کسی که چیزی را ساخته و آفریده از حالات آفریده خود آگاه است.)(2)

*در تفسير جمله” أَ لا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ” احتمالات گوناگونى داده‏ اند: بعضى گفته‏ اند منظور اين است كه آيا خدايى كه دلها را آفريده از اسرار درون آنها آگاه نيست؟ يا اينكه: خدايى كه بندگان را آفريده آيا از اسرار بندگان بى‏ خبر است؟ يا اينكه خداوندى كه تمام عالم هستى را آفريده از همه اسرار جهان آگاه است، آيا انسان كه موجودى از اين خلقت عظيم است اسرارش بر خدا پوشيده است؟! به هر حال براى درك اين حقيقت بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه خلقت خداوند دائمى است، يعنى لحظه به لحظه فيض وجود از ناحيه او به مخلوقات مى‏ رسد، و چنان نيست كه آنها را بيافريند و به حال خود واگذارد. اصولا ممكنات وابسته وجود او هستند، و اگر لحظه‏ اى پيوند آنها از ذات پاكش قطع شود راه فنا پيش مى‏ گيرند، توجه به اين پيوند دائمى و خلقت مستمر بهترين دليل بر علم خداوند نسبت به اسرار همه موجودات در هر زمان و هر مكان است(1)

*توصيف خداوند به” لطيف” از اين نظر است كه لطيف از ماده” لطف” به معنى هر موضوع دقيق، ظريف، و هر گونه حركت سريع و جسم لطيف است بنا بر اين لطيف بودن خداوند اشاره به علم او نسبت به اسرار دقيق و ظريف آفرينش است، و گاه به معنى خلقت اجسام لطيف و كوچك و ذره‏ بينى و ما فوق ذره‏ بينى آمده است. اشاره به اينكه هر قدر نيات قلبى شما پنهان و مخفى باشد، و يا سخنان خود را در مجالس محرمانه بگوئيد، و يا اعمال خلاف را در خلوتگاه ها انجام دهيد خداوند لطيف از همه آنها با خبر است.(1)

*” وَ هُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ"- يعنى خداى تعالى در باطن اشيا هم نفوذ دارد، (حتى از نور هم لطيف‏تر است)، و به جزئيات وجود اشيا و آثارش آگاه است(4)

* تفاسیر مختلف «لطیف» به يك حقيقت بازمى‏ گردد،  تاكيدى است بر عمق آگاهى خداوند و علم او به اسرار نهان و آشكار(1)

لحظه ای درنگ:

 خدا لطیف است وخبیر پس ، در آن كوشش مكن كه خود را فريب دهى، و به نداى شيطان كه مى‏ خواهد تو را بفريبد و به تو بگويد كه از همه ديده‏ ها دورى پس از پرداختن به گناه بيم مدار، گوش فرامده (3)

(1) تفسیر نمونه/ آیت الله مکارم و جمعی نویسندگان/ ج 24/ صص 334 تا 336

(2) تفسیر نور/ محسن قرائتی/ ج10/ ص153

(3)تفسیر هدایت/ جمعی مترجمان/ ج 16/ ص 163

(4) تفسیر المیزان/ علامه طباطبایی/ ج19/ ص 595

منجیه 13

نوشته شده توسطصداقت...! 9ام تیر, 1394

گفتار خود را پنهان كنيد يا آشكار (تفاوتى نم ى‏كند) او به آنچه در دل ها است آگاه است(سوره ملک آیه سیزدهم)(1)

نکات کلیدی:

*پنهان بودن در علم عمیق خداوند اثری ندارد. او تمام نیت ها و راز دل ها را می داند.(2)

*ایمان به علم خداوند بهترین عامل بازدارنده از نفاق و پنهان کاری است(2)

*ریا و نفاق را کنار بگذاریم که خدا به باطن ها آگاه است(2).

 *سياق آيه شهادت مى‏ دهد به اينكه منظور از اين يكسانى، يكسانى همه اعمال ظاهرى و پنهانى نسبت به خداى تعالى است چه سخنان و چه اعمال ديگر نه تنها سخنان آهسته و بلند. و اگر آن را در خصوص سخنان ذكر كرد از اين جهت بود كه معناى پنهان و آشكار در سخنان روشن‏تر بود(3)

لحظه ای درنگ:

آمارها نشان مى‏ دهد كه هشتاد درصد جرم هايى كه در جهان اتفاق مى‏ افتد، برخاسته از اين اعتقاد شخص مجرم است كه مى‏ تواند از شرّ رقابت و كيفر رهايى پيدا كند، بدان سبب كه حاكم و قاضى به هر درجه‏ اى از فهم كه رسيده باشد، باز هم از لحاظ قدرت و اطّلاع و مجازات محدوديت دارد، ولى آيا براى خداوند متعال هم كسى مى‏ تواند چنين محدوديتى را تصور كند؟ هرگز …(4)

(1) تفسیر نمونه/ آیت الله مکارم و جمعی نویسندگان/ ج 24/ ص333

(2)تفسیر نور/ محسن قرائتی/ ج 10/ ص 153

(3)تفسیر المیزان/ علامه طباطبایی/ ج 19/ ص 593

(4) تفسیر هدایت/ جمعی مترجمان/ ج 16/ ص 163