موضوع: "عاشقان بی ریا"
خدا یکی است!
نوشته شده توسطصداقت...! 24ام آبان, 1393با این که سن و سال کمی داشت اما مانند عالمان بزرگ و فرماندهان با تجربه می اندیشید
و نیروهای خود را هدایت می کرد.
دفاع ما متکی بر باورهای مذهبی بود
و این غلبه داشت بر تکنولوژی سلاح هایی که صدام در اختیار داشت.
بعد از عملیات رمضان که آمده بودیم عقب و به آنچه می خواستیم نرسیده بودیم
با ژرف اندیشی در جمع فرماندهان و رزمندگان گفت:
خدای عملیات بیت المقدس و عملیات رمضان یکی است.
اگر خرمشهر را خدا آزاد کرد نتیجه اخلاص شما بود
آیا توانسته ایم رابطه خود را با خدای خودمان را مانند روزهای خط شیر و چزابه حفظ کنیم.
استغفار کنید. بگویید دست ما خالی است تو ارحم الراحمینی.
شهید حجه الاسلام و المسلمین مصطفی ردانی پور/ حرف های شنیدنی 1/ موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت/ ص 126
مثل کارمندها نمی آمد !
نوشته شده توسطصداقت...! 21ام آبان, 1393مثل کارمندها نمی آمد ستاد کل؛ که هفت و نیم یا هشت صبح کارت ورود بزند
و چهار بعد از ظهر کارت خروج.
زود می آمد و دیر می رفت. خیلی دیر.
می گفت: ما در کشور بقیه الله هستیم. خادم این ملتیم.
مردم ما را به این جا رساندند. باید برایشان کار کنیم.
شهید علی صیاد شیرازی/ حرف های شنیدنی1/ موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت/ ص 27
معجزه ناصر!
نوشته شده توسطصداقت...! 17ام آبان, 1393قدرت داشته باش اما مهربان باش.
دشمن داشته باش اما دوست بدار.
شهيد ناصر كاظمي/ حرف هاي شنيدني 1/ موسسه فرهنگي هنري قدر ولايت/ ص 26
ما هم مثل شما احساس داریم!
نوشته شده توسطصداقت...! 15ام آبان, 1393ما هم مثل دیگران احساس داریم و علاقه به فرزند و مادر و …
ولی وقتی اسلام به میان می آید همه چیز حل می شود
وقتی پای دفاع از اسلام و ناموس اسلام در میان است باید قید همه چیز را زد
وقتی فرمان رهبر پیش می آید باید همه کارها را رها کرد.
شهید محمد اسلامی نسب/ حرف های شنیدنی 1/ موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت/ ص 85
همان آدمی می شوید که خدا می پسندد!
نوشته شده توسطصداقت...! 11ام آبان, 1393فرزندانم می دانید
زنده بودن و ماندن این نیست که نَفَس می کشیم بلکه
زندگی و زنده ماندن نفس کُشتن است.
گاه اتفاق خواهد افتاد برای یافتن خود و خدایمان باید از دیده ها پنهان بمانیم.
اگر کسی توانست رفتارهایش را چون روزه برای خدا تنظیم کند
و در آشکار و پنهان او را بجوید
همان آدمی می شود که خدا می پسندد.
شهید محمود فشار جو/ حرف های شنیدنی 1/ موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت/ ص 135
دقت کن!
نوشته شده توسطصداقت...! 10ام آبان, 1393از اینکه در معابر و جلوی چشم رهگذران چیزی بخورد ناراحت بود.
می گفت: اگر زن بارداری از کنار شما بگذره و از اون چیزی که می خورین هوس کنه
یا کودک گرسنه ای چشم بدوزه به خوردنی دست شما چه کار می کنین!
نقل ازبرادر شهید غلامعلی ترابی همت آبادی/ شهرگان شهر/ سیمین وهاب زاده/ ص 34