موضوع: "دریای پر گهر"

کلید گنجینه خدا در دست تو!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مهر, 1393

خداوند کلیدهای گنجینه های  خود را در دست تو قرار داده که

به تو اجازه دعا کردن داد پس

هر گاه اراده کردی می توانی با دعا درهای نعمت خدا را بگشایی تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.

هرگزاز تاخیر اجابت دعا نا امید نباش زیرا بخشش الهی به اندازه نیت است

گاه در اجابت دعا تاخیر می شود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزای آرزومند کامل تر شود.

گاهی درخواست می کنی اما پاسخ داده نمی شود زیرا

بهتر از آنچه خواستی به زودی یا در وقت مشخص به تو خواهد بخشید

یا به جهت بهتر از آنچه خواستی دعا به اجابت نمی رسد

زیرا چه بسا خواسته هایی داری که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود …

نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی/ نامه 31/ بند 14 / ص 379 و 380

فرمانداری، وسیله آب و نان!

نوشته شده توسطصداقت...! 8ام مهر, 1393

همانا پست فرمانداری  برای تو وسیله آب و نان نبوده، بلکه

امانتی در گردن تو است.

باید از فرمانده و امام خود اطاعت کنی؛

تو حق نداری نسبت به رعیت استبداد ورزی

و بدون دستور به کار مهمی اقدام نمایی؛

در دست تو اموالی از ثروت های خدای بزرگ و عزیز است و تو خزانه دار آنی

تا به من بسپاری؛ امیدوارم برای تو بدترین زمامدار نباشم

نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی، نامه 5/ ص 345

هرگز فراموشت نمی کند!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام مهر, 1393

ای مردم!

از خدایی بترسید که اگر سخنی بگویید می شنود واگر پنهان دارید ؛ می داند و

برای مرگی آماده باشید که اگر فرار کنید شما را می بابد و اگر برجای خود بمانید شما را می گیرد

و اگر فراموشش کنید شما را از یاد نبرد!

نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی/ ص 479/ حکمت 203

بس کنید!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام شهریور, 1393

ای  اسیران آرزوها  بس کنید!

زیرا صاحبان مقامات دنیا را تنها دندان حوادث روزگار به هراس افکند.

ای مردم! کار تربیت خود را خود به عهده گیرید و نفس را از عادت هایی که به آن حرص دارد بازگردانید.

نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی/ حکمت 359/ ص 511

هشدار!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام شهریور, 1393

آنان که وقتشان پایان یافته خواستار مهلتند و آنان که مهلت دارند کوتاهی می ورزند!

«کُلُّ مُعاجَلٍ یَسأَلُ الاِنظارَ وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسویفِ»


نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتی / ص 499/ حکمت 285

به خود رحم کنید!

نوشته شده توسطصداقت...! 25ام خرداد, 1393

بدانید این پوست نازک تن، طاقت آتش دوزخ را ندارد پس به خود رحم کنید.

شما مصیبت های دنیا را آزمودید

آیا ناراحتی یکی از افراد خود را بر اثر خاری که در بدنش فرو رفته،

یا در زمین خوردن پایش مجروح شده، یا ریگ های داغ بیابان او را رنج داده،

دیده اید که تحمل آن مشکل است.

پس چگونه می شود تحمل کرد

که در میان دو طبقه آتش،

در کنار سنگ های گداخته،

همنشین شیطان باشید؟

آیا می دانید وقتی مالک دوزخ بر آتش غضب کند، شعله ها بر روی هم می غلتند و یکدیگر را می کوبند؟

و آنگاه که بر آتش بانگ زند میان درهای جهنم به هر طرف زبانه می کشد؟!!!


نهج البلاغه/ خطبه 183/ترجمه محمد دشتی