کلید واژه: "نوای دل"
حریم درگه پیر مغان پناهت بس!
نوشته شده توسطصداقت...!دگر ز منزل جانان سفر مکن درویش
که سیر معنوی و کنج خانقاهت بس
فلک به مردم نادان دهد زمام مراد
تو اهل فضلی و دانش همین گناهت بس
به منت دگران خو مکن که در دو جهان
رضای ایزد و انعام پادشاهت بس
به هیچ ورد دگر نیست حاجت ای حافظ
دعای نیم شب و درس صبحگاهت بس
کسی می خواند!
نوشته شده توسطصداقت...! 7ام خرداد, 1393پشت هر کوه بلند،
سبزه زاریست پر از یاد خدا
و در آن باغ کسی می خواند
که خدا هست
دگر غصه چرا؟ بیشتر »
شب پره نباش!
نوشته شده توسطصداقت...! 4ام خرداد, 1393شب پره گر وصل آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نکاهد بیشتر »
تشنگی!
نوشته شده توسطصداقت...! 2ام خرداد, 1393به قدر تشنگی گر تشنه امر فرج بودیم
خدا داند فرج اینگونه طولانی نمی گردید بیشتر »
گل خدا!
نوشته شده توسطصداقت...! 30ام اردیبهشت, 1393ما می رویم چون گل و این بوستان به جاست
آن گل که هیچگاه نمیرد گل خداست
پیوند کن ز بوته دل شاخه ای بر او
تنها در این چمن ز تو این شاخه روی پاست بیشتر »
یا مسبب الاسباب ، یا مفتح الالباب
نوشته شده توسطصداقت...! 28ام اردیبهشت, 1393آموخته ام که وقتی ناامید می شوم خداوند با تمام عظمتش ناراحت می شود و عاشقانه انتظار می کشد که به رحمتش امید وار شوم ... بیشتر »
جام می گیرم و از اهل ریا دور شوم!
نوشته شده توسطصداقت...! 27ام اردیبهشت, 1393بس که در خرقه آلوده زدم لاف صلاح
شرمسار از رخ ساقی و می رنگینم
سینه تنگ من و بار غم او هیهات
مرد این بار گران نیست دل مسکینم
من اگر رند خراباتم و گر زاهد شهر
این متاعم که همی بینی و کمتر زینم بیشتر »