« آمیــــــــــــــــــــن! | دیدار مردگان از زندگان..! » |
درد نامه!
نوشته شده توسطصداقت...! 16ام فروردین, 1395اولین جمعه سال، قسمت و روزی معنوی، رفتیم دیدار امامزاده شهر. خلوت بود و فضا پر از معنویت. یک ساعتی تامل کردیم و فیض بردیم. در راه برگشت احساس آرامش دو چندان از اینکه، در کوچه های شهر و کنار مسجد جامع قدم می زنیم. با قدمتی هزار ساله و اولین مسجد چهار ایوانه جهان اسلام ، پر از تازگی و آرامش و ثبت توحید انسان های بی شمار ، اما به جای مسجد، تمام توجهم به چند خانمی که از روبرو حرکت می کردند جلب شد و نفهمیدم کی از کنار مسجد عبور کردیم.
جای تعجب داشت. شهری صد در صد چادری. تا یکی دو سال قبل شرط میزبانی ما از مسافران و گردشگران، پوشش با چادر بود. اما حالا…! اولین ذهنیتی که از رفت و آمد بدون چادر ساکنان شهر دارم ، خانمی است با برچسب کار آفرین برتر. از روستاهای اطراف و ساکن 20-30 ساله تهران. یکی دو سال قبل، ناگهان سر و کله اش با مانتو (1)و پوشش نادرست، پیدا شد و آمد به یاری زنان شهر برای متمدن شدن و نو آوری . سرمایه اقتصادی قابل توجهی داشت. هتل سرایی زد و جلساتی برای خانم ها. تا به حال چند مرکز در شهر و روستاهای خوش آب و هوای شهر تاسیس نموده است. نمی گویم همه کارش نادرست است اما کار آفرینی با چه روش و به چه قیمت!
فرهنگ خود و خانواده اش و باورهایش انطباقی با فرهنگ اصیل ما نداشت. شعارهایش باورم نمی شد و از تعریف خانم های همسایه، از نگهداری و بغل کردن سگ توسط دخترانش در محلی که جلسات هفتگی برگزار می شد تا نمایشگاه زدن در حسینه متغیر است. با استقبال پدران فرهنگی شهر از اقداماتش و در بوق و کرنا رفتن زحمات این بانوی روشن فکر برای فرهنگ شهر، صدایی از ما شنیده نشد و همچنان چون بغض در گلو شکسته است.
به دلیل قدمت شهر و آثار باستانی، مهمان از دانشگاه ها دارد و هتل سرا و تور توریستی و گردشگری و مهمانی های عجیب در کوه و بر و بماند و طرح های فرهنگی ما جوابش استقبال با زبان و بدون حمایت . خلاصه خیلی چیزها خیلی زود عادی شد. نگو مردم هم مدت ها بوده است آماده و در انتظار مدافع.
خانم ها رسیدند به چند قدمی ما. اعتماد به نفس تا حد اعتماد به سقف. لباس ها سفید و رنگ و لعاب صورت بسیار زننده و جذاب. توضیح تفصیلی اینکه بسیاری از زنان شهر در منزل و حضور محارم چنین پوششی ندارند. در این همزمانی عبور ما و این مهمانان، گذر از کنار جمع قابل توجه مردان پیر و جوانی که به دیوار درب شرقی مسجد تکیه زده بودند مشکل بود. چه تفاوتی داشت چه آنها چه ما.
به سرعت و سختی عبور کردیم. یکی از مهمانان همراه ،گفت: این بد حجابی برای مردها بد نشد فیضی می برند و حس تنوع طلبی و تعدد طلبی تا حد زیادی اشباع می شود. دیگری گفت بیچاره مردها حفظ دین و ایمانشان چقدر مشکل است.
ساکت نماندم و گفتم اولا خوش به حال مردها نیست و بدا به حال آنان. حکم نگاه آلوده تشنه از لب چشمه بازگشتن است و مشکلات روانی. همان بهانه گیری های نا خود آگاه و سرد شدن های زندگی و حداقل دل بریدن ها ازهمسرانی که جرمشان حیاست و ساختن به بد و خوب زندگی مشترک با او و تلخ شدن زندگی مشترک. یکی کلامم را تکمیل کرد و گفت: بیچاره زن هایی که این وسط زندگی مشترکشان قربانی این هوس بازی می شود.
در ست می گفت. ولی باید گفت بیچاره تر از آنها هم هست. مظلوم آن کودکانی که در سردی این آتش می سوزند و نسلی خواهند بود که دنیا و آخرتشان در لبه پرتگاه تمدن، نفس می کشد. امروز ما با پرورش این نسل، در تلاش برای رسیدن به تمدنی هستیم که عمل بر اساس لذت های زودگذر دارد و نتیجه آن تلخی و گرفتاری جاودانه(2). و این تمدن و روشنفکری به تمدن مادرانی که شهید خرازی ها و همت ها را پرورش داد کنایه می زند به عقب افتاده. آفرین بر ما آفرین؟!!
نوشته شده توسط صداقت: 6 فروردین 1395
—————————————–
1- البته منظور اصل حجاب و رعایت ظرافت هایش است نه اینکه همه چادری ها و چادر پوشیدن ها حجاب است و همه مانتویی ها بد حجاب.
2- آنچه مولای موحدان امیر المومنین علی علیه السلام بیش از هزار سال پیش از آن هشدار داد ه اند.
سینه اش تنگ شد از شدت آن زهر جفا
« مجتبی گونه » و با « درد » رَوَد سمت خدا
شهادت امام علی النقی (ع)را به محضر امام زمانم ورهبرم و شیعیان جهان تسلیت می گویم.
خیلی خوب مشکل جامعه بیان شده بود .ممنون از شما .
مطلب قابل تاملی بود
فرم در حال بارگذاری ...