آرشیو برای: "آبان 1398"
من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب!
نوشته شده توسطصداقت...!من دلم میخواهد ساعتی غرق درونم باشم…!
عاری از عاطفه ها… تهی از موج و سراب…
دورتر از رنگ و ریا… خالی از هرچه فراق!
من خودم هستم و تنهایی و یک حس غریب…
که به صد عشق و هوس می ارزد.
من نه عاشق هستم و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من…
من دلم تنگ خودم گشته و بس…!
فقیر !
نوشته شده توسطصداقت...! 10ام آبان, 1398جا ماندن از اتوبوس یکی یکدانه ساعت چهار صبح همان و درد سرهای رفتن از مرکز شهرستان همان. چند برابر هزینه مالی و زمانی و چند بار ماشین عوض کردن خسته ام کرده بود. بعد از هزار بار آیه الکرسی خواندن و هزار جور حرف تحمل کردن و طی کردن مسیر دو ساعته در 4… بیشتر »