موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

عمرت برفت و چاره کاری نساختی!

نوشته شده توسطصداقت...!

چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست     فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا

غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را     دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا

مابین آسمان و زمین جای عیش نیست     یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟

عمرت برفت و چاره کاری نســاختی       اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا

کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست     آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا

خدا گواه!!!!!!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام مرداد, 1393

گرم نه به پیر مغان در بروی بگشاید

کدام در بزنم چاره از کجا جویم

تو خانقاه  و  خرابات در میانه مبین

خدا گواه که هر جا که هست با اویم!!


حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام مرداد, 1393

از عیسی علیه السلام پرسیدند: کدام یک از مردم شریف ترند؟

حضرت دو مشت خاک از زمین برداشت و گفت کدام یک شریف تر است؟

آن گاه خاک ها را بر زمین ریخت و فرمود

مردم همه خاکند و امتیاز و برتری آنها تنها تقوا و پرهیزکاری است.

حکایت و حکمت 2/ حسین دیلمی/ ص 28

الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام مرداد, 1393

الهی!

وای بر من اگر دلی از من برنجد!


الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ ص21

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام مرداد, 1393

علامه حسن زاده آملی می گوید: درس استاد شعرانی تقریبا هیچ تعطیلی نداشت

در طول سال تنها دو روز تعطیل بود یکی عاشورا

و دیگر شهادت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم و امام حسن مجتبی علیه السلام.

یک روز پر برف زمستانی برای درس به منزل ایشان رفتم و عذر خواهی کردم

که با این برف نباید متصدع شوم. فرمودند: شما روزهای قبل که می آمدید گداهای گذر بودند؟ امروز چطور؟

گفتم بودند. فرمودند: آن ها کارشان را تعطیل نکردند چرا ما تعطیل کنیم؟

حکایت و حکمت 2/ حسین دیلمی/ ص 44

پرسیدم!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مرداد, 1393

امروز که از خواب بیدار شدم از خودم پرسیدم

زندگی چه می گوید؟

جواب را در اتاقم پیدا کردم

سقف گفت: اهداف بلند داشته باش.

پنجره گفت: دنیا را بنگر

ساعت گفت: هر ثانیه را غنیمت شمار

آیینه گفت: قبل از هر کار و کلامی به بازتاب آن بیندیش

تقویم گفت: در حال زندگی کن و به روز باش

در گفت: در راه اهدافت سختی ها را هل بده و کنار بزن

زمین گفت: با فروتنی نیایش کن


دوست ندارم!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مرداد, 1393

یکی از دانشمندان گوید: از بانویی پرسیدم: آیا مرگ را دوست داری؟

گفت: خیر. پرسیدم: چرا؟ گفت :

اگر نزد انسانی گناه کنم دیدار او را دوست ندارم

چگونه با گناهان بسیار دیدار خدای متعال را دوست بدارم؟


حکایت و حکمت2/ حسین دیلمی/ ص 26