« گفتم! | راه حل ترک درآمدهای نامشروع و شبهه ناک! » |
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 20ام مرداد, 1393جوانی مغرور پیر قد خمیده ای را دید و گفت: ای پیرمرد کمانت چند است؟
پیش بیا و آن را به من بفروش
پیر گفت: ای جوان این کمان را زندگانی رایگان به ما بخشید
پولت را نگه دار که روزی هم به تو رایگان می بخشند.
حکایت و حکمت2/ حسین دیلمی/ ص 20
سلام خدا قوت
مطلبتان زیبا بود
واز اینکه به ما سر زدید ممنونم
التماس دعا
پاسخ دادن:
سلام گرامی
زیبایی از نوع تفکر شماست.
از حضور گرم شما سپاسگذارم.
سر زدن به دوستان وطیفه ماست.
در پناه حق
1393/05/20 @ 11:05
فرم در حال بارگذاری ...