« الهی! | اسیری دل! » |
حکایت
نوشته شده توسطصداقت...! 12ام دی, 1393فقیری تهی دست، خواجه ای ثروتمند را گفت: اگر من بر در سرای تو بمیرم با من چه می کنی؟
گفت: تو را کفن می کنم و به گور بسپارم
فقیر گفت: امروز به زندگی مرا پیراهنی پوشان و چون بمیرم بی کفن به خاک بسپار!
خواجه بخندید و او را پیراهن بخشید!
حکایت و حکمت/ حسین دیلمی/ ص 52
فرم در حال بارگذاری ...