« اين عقب ماندگي است!چشم مي گريد و دل دردمند مي شود! »

هيزمش با من!

نوشته شده توسطصداقت...! 20ام بهمن, 1393

در سفر كار مي كرد و آن را ارزش مي دانست. در سفري به دوستانش فرمود گوسفندي را آب پز كنند.

كسي گفت: من گوسفند را ذبح مي كنم.

ديگري گفت: كندن پوستش با من

سومي گفت: پخت آن با من

پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم فرمود: جمع آوري هيزم به عهده من

گفتند: اي فرستاده خدا[تعداد] ما براي كار كافي است. فرمود:

مي دانم تعدادتان كافي است؛ اما خوشم نمي آيد ميان شما فردي متمايز باشم؛

و همانا آفريدگار پاكيزه و والا خوش نمي دارد بنده اش را ميان دوستانش يك سر و گردن فراتر ببيند.

همنام گل هاي بهاري (نگاهي نو به شخصيت و زندگي پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله و سلم)/حسين سيدي/ صص 41 و 42


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم