« محرومیت مدرن! | بهارت خوش که فکر دیگرانی! » |
محتوای فقیرانه!
نوشته شده توسطصداقت...! 2ام بهمن, 1394باران از صبح مهمان ما بود. از فامیل های نه چندان نزدیک ولی ارادتمند مادر. با هزار اما و اگر و چون و چرای پدر و مادرش، تن به رفتن نداد . همراهم شده بود و از همه چیز می پرسید و صحبت می کرد. برعکس ظاهرش دلش گرم و کلامش شنیدنی بود. از اینکه توانست نوشته هایم را بخواند تعجب کردم. مگر مدرسه رفته و خواندن نوشتن می داند!! گفت کلاس دوم است. مدرسه رفتن و خروج از منزل با پالتو و شال و کلاهی با نظم غربی، مد شهر ما نبود. صندوقچه کنار وسایلم توجهش را جلب کرد و اصرار در پی اصرار، که داخل آن چیست.
نگاهم که به صندوقچه افتاد خیلی خاطرات برایم زنده شد. هنوز بعد از سال ها گاهی دلم برای آب و جاروها و صندوق چوبی بی نظیرمادربزرگ، کنار دیوار اتاق منزلشان تنگ می شود. نظم و آراستگی و رعایت بهداشت مادر بزرگ برای همه شناخته شده بود. با همان لهجه رایج شهرمان - در نسل مادربزرگ ها و پدر بزرگ ها - می گفت: «تو را از همه نوه هایم بیشتر دوست دارم نه چون هم اسم مادرم هستی، چون نمازت را پاکیزه می خوانی و چادرت را محکم می گیری و با مادرت بد اخلاقی نمی کنی»، خدا می داند چه اثری داشت این تشویق ها در تثبیت برخی رفتارها.
سیده زنی نورانی . چادر نماز جشن تکلیفم را خودش برایم خرید و قول گرفت، از خاله زاده ها و دایی زاده ها، هیچ کس نفهمد. امروز اثری از آن چادر نماز و چادری که بابا خریده بود و از حضور در جشن تکلیف محروم ماند، نمانده است. اما با هفته ای یک بار ملاقات، خیلی رفتارها از جمله حرمت تسبیح تربت کربلا و سلام بر شهید کربلا موقع آب خوردن و … یادگار مادربزرگ است و آموزش دختر تربیت شده او که مادرم باشند. مادر باران از نوه های محبوب رده بعد بود. آن روز ها از فانتزی های ما دو نفر که هم سن و سال هستیم، و از دو خانواده مجزا، رقابت در شبیه شدن به مادربزرگ بود. سال هاست مادربزرگ کنار ما نیست، اما هنوز نقل مجلس من و مادر باران بازخوانی همان خاطرات است.
صندوقچه را آوردم تا باران داخل آن را ببیند. از شوق، لیوان آبش را روی زمین گذاشت اما نشنیدم چیزی بگوید. محتوا را جا به جا کرد و پرسید : «خاله چرا داخل جعبه جواهرات چیزهای فقیرانه گذاشته ای؟ » انتظار شنیدن حرفش را نداشتم. تسبیح تربت و مهر و جانمازم را بیرون آوردم و نگاهش کردم و افسوس خوردم از میراثی که به نسل بعد منتقل نشده بود . «محتوای فقیرانه » ؟؟؟؟!!!
نوشته شده توسط: صداقت/ 94/10/30
زیبا بود
موفق باشی
پاسخ دادن:
سلام و احترام
متشکرم
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق
با سلام وادب.
خوش به حالتون قلم خوبی دارید . توفیقات روز افزونی را از خداوندمتعال براتون آرزو می کنم.
پاسخ دادن:
با سلام و احترام
نفرمایید. متشکرم. همچنین ما برای همه به ویژه شما.
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق
سلام خدا حفظتان کند
پاسخ دادن:
سلام
متشکرم. خدا یارتان
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق
سلام دوست عزیز
مثل همیشه زیبا و پرمحتوابود . . .
در پناه حق
پاسخ دادن:
سلااااااااااام و احترام دوست عزیز کبوتر حرم
متشکرم زیبایی از نگاه شماست
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق
با سلام بسیار زیبا بود
پاسخ دادن:
با سلام و احترام
متشکرم
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق
زیبا بیان شده بود
پاسخ دادن:
سلام و احترام
متشکرم
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق
با سلام و احترام .
مطلب زیبا و جالبی بود . موفق باشد .
پاسخ دادن:
با سلام و احترام
متشکرم
موفق و موید باشید
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق
سلام
لذت بردم از مطلبتون
موفق باشید و التماس دعا
پاسخ دادن:
سلام و احترام
متشکرم
موفق و موید باشید و حاجت روا.
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق
بسیار زیبا…
پاسخ دادن:
سلام و احترام
خوش آمدید آقای دکتر
متشکرم
از حضور پر افتخار شما سپاسگزارم
در پناه حق
با سلام و عرض ادب
عالي بود
موفق باشيد
پاسخ دادن:
با سلام و عرض ادب
متشکرم.
موفق و موید باشید.
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق
فرم در حال بارگذاری ...