ملامتگو چه دريابد !
نوشته شده توسطصداقت...!هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني
كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني
دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در ماني
ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست
بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مهر, 1393دو حکیم فرزانه با هم دوست بودند. روزی یکی از آنها بر دیگری مهمان بود.
در میان گفتگوی آن دو، فرزند خردسال حکیم میزبان نیز به جمع آنها پیوست.
حکیم مهمان برای سنجش هوش و عقل کودک به او گفت:
اگر گفتی خدا کجاست یک جفت جوراب قشنگ برایت می خرم
کودک فورا پاسخ داد:
شما اگر بگویید خدا کجا نیست من یک جفت کفش قشنگ برایتان خواهم خرید!
حکات ها و لطیفه ها/ جلد 1/ شعبانعلی لامعی/ ص 13
مهار شیطان 8
نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مهر, 1393دعا زلزله ای است که به بنای شیطان رحم نمی کند.
امام علی علیه السلام
زیاد دعا بخوانید تا از قهر، غضب و تسلط شیطان در امان باشید.(میزان الحکمه)
مهار کردن شیطان/ واحد پژوهش هناریس/ ص 49
الهی!
نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مهر, 1393الهی
در بسته نیست
ما دست و پا بسته ایم!
الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ ص 22
حکمت!
نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مهر, 1393خداوند نوازل و بلاها را بدون حکمت و بدون ملاک و مصلحت نمی فرستد بلکه
برای دعا و تضرع ما می فرستد بنابراین
برای رفع آنها دعا لازم و تضرع به درگاهش مطلوب است.
جرعه وصال/ چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت/ ص 100
کلید گنجینه خدا در دست تو!
نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مهر, 1393… خداوند کلیدهای گنجینه های خود را در دست تو قرار داده که
به تو اجازه دعا کردن داد پس
هر گاه اراده کردی می توانی با دعا درهای نعمت خدا را بگشایی تا باران رحمت الهی بر تو ببارد.
هرگزاز تاخیر اجابت دعا نا امید نباش زیرا بخشش الهی به اندازه نیت است
گاه در اجابت دعا تاخیر می شود تا پاداش درخواست کننده بیشتر و جزای آرزومند کامل تر شود.
گاهی درخواست می کنی اما پاسخ داده نمی شود زیرا
بهتر از آنچه خواستی به زودی یا در وقت مشخص به تو خواهد بخشید
یا به جهت بهتر از آنچه خواستی دعا به اجابت نمی رسد
زیرا چه بسا خواسته هایی داری که اگر داده شود مایه هلاکت دین تو خواهد بود …
نهج البلاغه/ ترجمه محمد دشتی/ نامه 31/ بند 14 / ص 379 و 380
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مهر, 1393یکی از عرفا سبب توبه خود را چنین می گوید:
روزی به عزم تجارت به سرزمین ترکستان افتادم.
در آن وقت جوان بودم و از تجارت روزگار بهره ای نداشتم.
روزی به بتخانه ای رفته و خدمتگزاران آنجا را دیدم که
جامه های ارغوانی پوشیده و خدمت بت می کردند. گفتم:
تو را خدایی هست قادر و بینا و دانا و توانا.
او را عبادت کن که از این بت ها خیر و شری متصور نیست.
گفت: اگر آنچه می گویی راست است پس
قادر است که در شهر تو تو را روزی دهد چرا از خراسان به طلب روزی به ترکستان آمده ای؟!
از سخن آن خدمتگزار بت احساس عجیبی بر من گشوده شد
و از کارهای ناشایست توبه کرده به خراسان بازگشتم.
حکایت ها و لطیفه ها/ جلد 1 / شعبانعلی لامعی/ ص 69