« مهار شیطان 9 | مهار شیطان 8 » |
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مهر, 1393دو حکیم فرزانه با هم دوست بودند. روزی یکی از آنها بر دیگری مهمان بود.
در میان گفتگوی آن دو، فرزند خردسال حکیم میزبان نیز به جمع آنها پیوست.
حکیم مهمان برای سنجش هوش و عقل کودک به او گفت:
اگر گفتی خدا کجاست یک جفت جوراب قشنگ برایت می خرم
کودک فورا پاسخ داد:
شما اگر بگویید خدا کجا نیست من یک جفت کفش قشنگ برایتان خواهم خرید!
حکات ها و لطیفه ها/ جلد 1/ شعبانعلی لامعی/ ص 13
ما عذری قبول نمیکنیم خواهر(لبخند)!
باید جبران مافات بشه…
پاسخ دادن:
سلاااام با وفا دوست
متاسفم راهکار دیگری وجود ندارد(با لبخند)
نکنه … (خصوصی براتون می فرستم نقطه چین را).
از حضور گرم شما سپاسگزارم
در پناه حق
سلام علیکم
عجب بچه ای!
خدا نصیب کنه ان شاالله!
آمین(لبخند)
کجایی گل دختر؟!کم پیدا شدی
سابقه نداشت ها!
الان سابقه دار شدی خواهر!!!
پاسخ دادن:
سلام علیکم و رحمه الله
ان شاء الله (با لبخند)
همین جا. چطور؟
هر روز میام اما مطلب که گذاشتم می روم.
به دلایلی کمتر به دوستان سر می زنم عذر خواهی بنده را پذیرا باشید.
از حضور گرم شما سپاسگزارم
در پناه حق
فرم در حال بارگذاری ...