ملامتگو چه دريابد !
نوشته شده توسطصداقت...!هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني
كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني
دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در ماني
ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست
بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني
دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت!
نوشته شده توسطصداقت...! 10ام مهر, 1393جریده رو که گذرگاه عافیت تنگست
پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل ست
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملامت علما هم ز علم بی عمل است!
مهار شیطان 7
نوشته شده توسطصداقت...! 10ام مهر, 1393خدا نکند کسی عالم باشد و عامل نباشد که همان کسی است که شیطان می خواهد.!
پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم:
نادان و فریب خورده کسی است که به سبب وسوسه شیطان تمام عمر خود را صرف تحصیل نماید
و سر انجام بدون عمل خیری بمیرد.
مهار کردن شیطان/ .واحد پژوهش انتشارات هناریس/ ص 58
حکمت!(انگیزه علم آموزی از دیدگاه باقر العلوم عالم)
نوشته شده توسطصداقت...! 10ام مهر, 1393امام محمد باقر علیه السلام
هر که علم را بجوید برای اینکه
بر علماء ببالد یا بر سفها و بی خردان ستیز کند یا مردم را متوجه خود نماید
باید آتش جهنم را جای نشستن خود قرار دهد.
همانا ریاست جز برای اهلش شایسته نیست.
آداب الطلاب/ آیت الله مجتهدی/ ص 36
امام محمد باقر علیه السلام از دیدگاه فقیه شافعی!!
نوشته شده توسطصداقت...! 10ام مهر, 1393ابن هجر هیثمی(فقیه، عالم و مولف پر کار شافعی (اهل سنت)) می نویسد:
محمد باقر به اندازه ای گنج های پنهان معارف و دانش ها را آشکار ساخته،
حقایق و حکمت ها و لطایف دانش ها را بیان نموده که
جز بر عناصر بی بصیرت یا بد سیرت پوشیده نیست
و از همین جاست که وی را شکافنده و جامع علوم و برافرازنده پرچم دانش خوانده اند!
الصواعق المحرقه/ چاپ دوم / قاهره/ ص 201/ به نقل از کتاب سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی ص 308
حکمت!
نوشته شده توسطصداقت...! 9ام مهر, 1393گاهی به مطالب و دستورات روشن و آسان شرعی که می دانیم عمل نمی کنیم و
آنگاه نزد اساتید معرفت و اخلاق و تربیت می رویم و
تقاضای ذکری سنگین تر و مطالبی بالاتر از آنچه لازم داریم می کنیم این علامت آن است که
نمی خواهیم از راه صحیح بالا برویم و به کمالات و درجات عالی معنوی برسیم.
جرعه وصال/ چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت/ ص 100