ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(7)

نوشته شده توسطصداقت...! 13ام مرداد, 1393

و از صبر و نماز یاری بگیرید و البته جز بر خاشعان بسی گران است. آنهایی که می دانند حتما به لقای پروردگارشان می رسند و به سوی او باز می گردند(45 و 46 بقره)

نکته تفسیری:

ظن دارند می رسند به لقا؟ لقای پروردگار یعنی چه؟صبر یعنی چه؟ یعنی چه یاری بگیریم از صبر و صلاه؟

«ظن » گاهی به معنى گمان و گاه به معنى يقين مى آيد و در اينجا مسلما به معنى ايمان و يقين قطعى است ، زيرا ايمان به لقاء الله و باز گشت به سوى او حالت خشوع و خداترسى و احساس مسئوليت را در دل انسان زنده مى كند و اين يكى از آثار تربيتى ايمان به معاد است كه همه جا در برابر انسان صحنه آن دادگاه بزرگ را مجسم مى سازد و به انجام مسئوليتها و حق و عدالت دعوت مى كند.
اين احتمال نيز وجود دارد كه«ظن» در اينجا به معنى گمان باشد، و اين در حقيقت يك نوع مبالغه و تاءكيد است كه اگر انسان فرضا به آن دادگاه بزرگ ايمان نداشته باشد و فقط گمان كند، كافى است كه از هر گونه خلافكارى خوددارى نمايد

تعبير به«لقاء الله» در قرآن مجيد كرارا آمده است ، و همه به معنى حضور در صحنه قيامت مى باشد، بديهى است منظور از ((لقاء)) و ملاقات خداوند ملاقات حسى  نيست بلکه  منظور يا مشاهده آثار قدرت او در صحنه قيامت و پاداشها و كيفرها و نعمتها و عذابهاى او است
يا به معنى يك نوع شهود باطنى و قلبى است .

براى پيشرفت و پيروزى بر مشكلات دو ركن اساسى لازم است ، يكى پايگاه نيرومند درونى و ديگر تكيه گاه محكم برونى ، در آيات فوق به اين دو ركن اساسى با تعبير« صبر»و«صلوة» اشاره شده است : صبر آن حالت استقامت و شكيبائى و ايستادگى در جبهه مشكلات است ، و نماز پيوندى است با خدا و وسيله ارتباطى است با اين تكيه گاه محكم .

تفسیر نمونه/ خلاصه صفحات 216 تا 219

همه چیز از یک نگاه شروع شد!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مرداد, 1393

هر چند امنیت و اخلاق محل مشکلی ندارد ولی از توقف در آن محل اذیت می شدم . راه دیگری نبود،باید صبر می کردم تا ماشین مناسبی برای رفتن پیدا شود. صداها مرتب بلندتر می شد. قبل از رسیدن به محل هر دو را که دیدم می شناختم و از هر دو تصویر زیبایی در ذهن داشتم. یکی پیرمردی 60 هفتاد ساله که شاهد خیلی خوبی هایش در این سال های رفت و آمد بوده ام، همیشه در خریدهایش بهترین ها را می خرید، دست خالی ندیده بودم منزل برود، نگاهش را از ناموس مردم فرو می گرفت و حواسش خیلی به محرمی و نامحرمی و حلال و حرام بود، وقتی در محل حضور داشت ما هم احساس امنیت داشتیم، با اینکه از سر و وضع و شواهد رفتاری اش پیدا بود فقیر بود اما دست بخشش بالا بود خیلی راحت می شد بفهمی اهل وابستگی به مال دنیا نیست و خلاصه خیلی رفتارهای  که شاید ملکه شدن آن ها برای امثال من سال ها زمان نیاز دارد. و یکی خانمی متین و با وقار، محجب. هیچ وقت در این مسیر ندیده بودمش اما در مسجد یکی دو باری دیده بودمش. دخترانش هم مثل خودش با وقار و دوست داشتنی بودند، شب قدر امسال نزدیک ما نشسته بود اما ندیدم تا صبح یک کلمه حرف بزند و فقط به دعا و عبادت مشغول بود و او هم ویژگی های خاص آرزو شدنی زیاد داشت.  نزدیک که شدند و آنها را با هم دیدم

ادامه »

پرسیدم!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مرداد, 1393

امروز که از خواب بیدار شدم از خودم پرسیدم

زندگی چه می گوید؟

جواب را در اتاقم پیدا کردم

سقف گفت: اهداف بلند داشته باش.

پنجره گفت: دنیا را بنگر

ساعت گفت: هر ثانیه را غنیمت شمار

آیینه گفت: قبل از هر کار و کلامی به بازتاب آن بیندیش

تقویم گفت: در حال زندگی کن و به روز باش

در گفت: در راه اهدافت سختی ها را هل بده و کنار بزن

زمین گفت: با فروتنی نیایش کن


دوست ندارم!!!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مرداد, 1393

یکی از دانشمندان گوید: از بانویی پرسیدم: آیا مرگ را دوست داری؟

گفت: خیر. پرسیدم: چرا؟ گفت :

اگر نزد انسانی گناه کنم دیدار او را دوست ندارم

چگونه با گناهان بسیار دیدار خدای متعال را دوست بدارم؟


حکایت و حکمت2/ حسین دیلمی/ ص 26

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(6)

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مرداد, 1393

هنگامى كه پروردگار تو به فرشتگان گفت : من در روى زمين جانشين و حاكمى قرار خواهم داد. فرشتگان گفتند : پروردگارا آيا در آن مخلوقی قرار می دهی که فساد کند و خون ها بریزد حال آنکه ما تو را به پاکی می ستاییم و تقدیست می کنیم؟ گفت: من آن می دانم که شما نمی دانید؟ و همه نام ها را به آدم آموخت سپس آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و گفت: اگر راست می گویید مرا از نام های اینان خبر دهید(30 و 31بقره)

نکته تفسیری:

چه نوع جانشینی ؟  صفت هایی که فرشتگان برای خود گفتند چه معنی داشت؟ همه نام ها یعنی چه؟ خدا تعلیمش داد یعنی چه؟

«خليفه» به معنى جانشين است ، ولى در اينكه منظور از آن در اينجا جانشين چه كسى و چه چيزى است مفسران احتمالات گوناگونى داده اند. ولى انصاف اين است كه همانگونه كه بسيارى از محققان پذيرفته اند منظور خلافت الهى و نمايندگى خدا در زمين است .


اولا آنها فكر مى كردند اگر هدف عبوديت و بندگى است كه ما مصداق كامل آن هستيم ، همواره غرق در عبادتيم و از همه كس سزاوارتر به خلافت ! بيخبر از اين كه عبادت آنها با توجه به اين كه شهوت و غضب و خواست هاى گوناگون در وجودشان راه ندارد با عبادت و بندگى اين انسان كه اميال و شهوات او را احاطه كرده و شيطان از هر سو او را وسوسه مى كند تفاوت فراوانى دارد


فرشتگان روى سه مسأله درباره صفات خودشان تكيه كردند، تسبيح و حمد و تقديس ، تسبيح و حمد يعنى خدا را پاك از هر گونه نقص و داراى هر گونه كمال دانستن ، و بهترین معنا برای تقدیس يعنى پاك سازى روى زمين از فاسدان و مفسدان ، يا پاك سازى خويشتن از هر گونه صفات زشت و مذموم ، و تطهير جسم و جان براى خدا

آدم به لطف پروردگار داراى استعداد فوق العاده اى براى درك حقايق هستى بود. خداوند اين استعداد او را به فعليت رسانيد . علم اسماء چيزى شبيه علم لغات نبوده است بلكه مربوط به فلسفه و اسرار و كيفيات و خواص آنها بوده است ، خداوند اين علم را به آدم تعليم كرد تا بتواند از مواهب مادى و معنوى اين جهان در مسير تكامل خويش بهره گيرد. همچنين استعداد نامگذارى اشياء را به او ارزانى داشت تا بتواند اشياء را نامگذارى كند و در مورد احتياج با ذكر نام آنها را بخواند تا لازم نباشد عين آن چيز را نشان دهد، و اين خود نعمتى است بزرگ.

تعليم در اينجا جنبه تكوينى داشته يعنى خدا اين آگاهى را در نهاد و سرشت آدم قرار داده بود و در مدت كوتاهى آن را بارور ساخت .

تفسیر نمونه/ ج1/ خلاصه صص 170 تا 178



زندگی!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام مرداد, 1393

زندگی پنجره ای باز به دنیای وجود

تا که این پنجره باز است

جهانی با ماست

آسمان، نور، خدا، عشق، سعادت با ماست

فرصت بازیِ این پنجره را دریابیم!


 
مداحی های محرم