ملامتگو چه دريابد !

نوشته شده توسطصداقت...!

هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني

كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني

ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق

نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني

دريغا عيش  شبگيري كه در خواب سحر بگذشت

نداني  قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در   ماني

ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست

بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني



نهایتش این است که!

نوشته شده توسطصداقت...! 9ام دی, 1394

با کمک او از پادگان فرار کردم و در خانه پنهان شدم.

شبی که بختیار سخنرانی می کرد و خط و نشان می کشید توی دلم خالی شد و حسابی ترسیدم.

جواد که متوجه صورت رنگ پریده ام شده بود ؛ در حالی که سعی می کرد آرامم کند گفت:

از چه می ترسی؟ سر باختن در راه خدا بهترین عبادت است.

اگر برای خدا این کار را کرده ای دیگر نباید بترسی. نهایتش این است که سرت را بالای دار می برند.

رضایت خدا مهم است.

شهید محمد جواد آخوندی/  حرف های شنیدنی/ پا به پای شهدا/م وسسه فرهنگی هنری قدر ولایت/  ص 73

واحد عمومی دانشگاه امام صادق علیه السلام!

نوشته شده توسطصداقت...! 8ام دی, 1394

واحدهای عمومی  هر دانشگاه خصوصیاتی دارند که بعضی از آنها با واحد عمومی مد نظرما در دانشگاه امام صادق علیه السلام مشترک است:

1- این واحد ها مختص هیچ رشته ای نیست و دانشجویان تمام رشته ها موظف به پاس کردن این  نوع واحد می باشند.
2- منبع این واحد به صورتی در نظر گرفته می شود که برای همه  در هر سطحی از استعداد قابل فهم است.
3- تهیه منبع بسیار آسانتر از کتاب های تخصصی است.
4- کسب نمره قبولی  و جلب رضایت استاد یا نویسنده در آن آسان است.
5-  واحد عمومی معدل ساز است و با معدل بالای حاصل از آن انتخاب واحدهای بیشتر در آینده ممکن است.

واحد عمومی تدریسی مد نظر ما در این دانشگاه قرآن است

ویژگی های بیان  شده را در واحد عمومی «قرآن» این دانشگاه بررسی می نماییم ؛ به سخنان موسس  که موید ادعای ماست توجه کنید:

*  مردى از آن حضرت مى‏ پرسد: چرا قرآن با نشر و درس و بررسى، تازه ‏تر و شاداب ‏تر مى ‏شود و هرگز كهنه نمى‏ شود؟ امام صادق(علیه السلام) در پاسخ مى ‏فرماید:
براى این كه خداى متعال آن را براى زمانى خاص یا مردمى خاص‏ قرار نداده است(ویژگی 1 و 2). از این رو قرآن در هر زمان تازه است و نزد هرقومى شاداب است تا روز قیامت

رَجُلًا سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع مَا بَالُ الْقُرْآنِ لَا يَزْدَادُ عَلَى النَّشْرِ وَ الدَّرْسِ إِلَّا غَضَاضَةً فَقَالَ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى لَمْ‏ يَجْعَلْهُ‏ لِزَمَانٍ‏ دُونَ‏ زَمَانٍ‏ وَ لِنَاسٍ دُونَ نَاسٍ فَهُوَ فِي كُلِّ زَمَانٍ جَدِيدٌ وَ عِنْدَ كُلِّ قَوْمٍ غَضٌّ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.(بحار الانوار/ ج 2/ ص 280)

*هرکه قرآن را از روی آن بخواند از دیدگان خود بهره مند شود و سبب سبک شدن عذاب پدر و مادرش گردد ، اگرچه آن دو کافر باشند(ویژگی4 )

مَنْ قَرَأَ الْقُرْآنَ فِي الْمُصْحَفِ مُتِّعَ بِبَصَرِهِ وَ خُفِّفَ عَنْ وَالِدَيْهِ وَ إِنْ كَانَا كَافِرَيْنِ.(الکافی/ ج2/ ص163).

 

*كسى كه حرفى از كتاب خدا را بشنود بدون آن كه بخواند خداوند حسنه اى براى او مى نويسد(ویژگی 4)، و گناهى را از او مى بخشد(ویژگی 4)، و يك درجه او را بالا مى برد(ویژگی 5).اگر كسى از قرآن يك حرف بياموزد، خداوند براى او ده حسنه مى نويسد(ویژگی 4)، و ده گناه از او مى بخشد(ویژگی 4)، و ده درجه او را بالا مى برد،(ویژگی 5)فرمود: نمى گويم ، در مقابل هر آيه ، بلكه در مقابل هر حرفى مانند «باء» يا «تاء» يا همانند آنها(ویژگی 5).

مَنِ‏ اسْتَمَعَ‏ حَرْفاً مِنْ‏ كِتَابِ‏ اللَّهِ‏ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ غَيْرِ قِرَاءَةٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً وَ مَنْ قَرَأَ نَظَراً مِنْ غَيْرِ صَوْتٍ كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بِكُلِّ حَرْفٍ حَسَنَةً وَ مَحَا عَنْهُ سَيِّئَةً وَ رَفَعَ لَهُ دَرَجَةً وَ مَنْ تَعَلَّمَ مِنْهُ حَرْفاً ظَاهِراً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ عَشْرَ حَسَنَاتٍ وَ مَحَا عَنْهُ عَشْرَ سَيِّئَاتٍ وَ رَفَعَ لَهُ عَشْرَ دَرَجَاتٍ قَالَ لَا أَقُولُ بِكُلِّ آيَةٍ وَ لَكِنْ بِكُلِّ حَرْفٍ بَاءٍ أَوْ تَاءٍ أَوْ شِبْهِهِمَا …(الکافی/ ج2/ ص 612).

*قرآن در هر خانه ای وجود دارد (ویژگی 3) در صورت عدم دسترسی به این کتاب آن را از لینک زیر دانلود کنید.

دانلود کتاب

 کلیه احادیث ازنرم افزار جامع الاحادیث استخراج شده است

نوشتن متن و تطبیق توسط مدیر این وبلاگ انجام شده است و نارسایی احتمالی متوجه اینجانب می باشد.

فاش گویم غم دل...!

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام دی, 1394

کاش در خلوت امشب تو فقط بودی و من
آگه از این دل پرتب ، تو فقط بودی و من
کاش حتی دو ملک را ، ز برم می بردی
در حرم خانه ام امشب ، تو فقط بودی و من
من هم از سینه ، دل هرزه ، برون می کردم
این دل صد دله ، یارب ! تو فقط بودی و من
کاش هنگام دعا ، لب ز میان بر می خواست
بی میانجی گری لب ، تو فقط بودی و من
واژه در مطلب دل ، واسطه ی خوبی نیست
کاش بی واژه و مطلب ، تو فقط بودی و من
واژه نامحرم و دل هرزه و لب بیگانه است
کاش بی واسطه هرشب ، تو فقط بودی و من
روزها کاش نبودند و همه دم شب بود
شب بی اختر وکوکب ، تو فقط بودی و من
فاش گویم غم دل : کاش خدایا دائم
من بُدم از تو لبالب تو فقط بودی و من

شاعر: علی اکبر رشاد

پيام به مسيحيان جهان در ميلاد حضرت عيسى علیه السلام!

نوشته شده توسطصداقت...! 4ام دی, 1394

بسم اللّٰه الرحمن الرحيم

يٰا أَيُّهَا اَلَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوّٰامِينَ لِلّٰهِ شُهَدٰاءَ بِالْقِسْطِ وَ لاٰ يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلىٰ أَلاّٰ تَعْدِلُوا اِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوىٰ وَ اِتَّقُوا اَللّٰهَ إِنَّ اَللّٰهَ خَبِيرٌ بِمٰا تَعْمَلُونَ (مائده/ 8) 

خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنۀ عدالتند؛ از آن رو كه سير نخواهند شد. (انجيل متىٰ)

خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مى‌كشند؛ به سبب آنكه مملكت آسمانى از آنهاست. (انجيل متىٰ) .

عيد سعيد ميلاد مسيح پيامبر عظيم الشأن،

كه براى طرفدارى مظلومان و برقرارى عدل و رحمت مبعوث،

و با گفتار آسمانى و كردار ملكوتى خود ظالمان و ستمكاران را محكوم،

و مظلومان و مستضعفان را پشتيبانى فرمود،

بر ملتهاى مستضعف جهان و ملت مسيح و مسيحيان هم ميهن مبارك باد.

هان! اى پدران كليسا و روحانيان تابع حضرت عيسى، بپاخيزيد

و از مظلومان جهان و مستضعفان گرفتار در چنگال مستكبران پشتيبانى كنيد،

….

خوشا به حال آنان كه گرسنه و تشنۀ عدالتند و از بهر عدالت زحمت مى‌كشند.

و واى به حال آنان كه بر خلاف دستور عيسى مسيح

و بر خلاف دستور همۀ پيامبران به نفع ظالمان و جاسوسان و پايمال كنندگان حقوق ملتها زحمت مى‌كشند.

واى ملت مسيح و پيروان عيسى روح اللّٰه! بپاخيزيد و از شرافت عيسى مسيح و ملت عيسوى دفاع كنيد،

و اجازه ندهيد دشمنان تعليمات آسمانى و مخالفان دستورات الهى،

ملت مسيح و روحانيت عيسى را به خلقهاى مستضعف جهان بد معرفى كنند.

هان اى پدران كليسا! بپاخيزيد و عيسى مسيح را از چنگال اين دژخيمان نجات دهيد؛

كه آن پيامبر بزرگ از ستمگرى كه دين را وسيلۀ ظلم،

و دعا را وسيلۀ رسيدن به مَسند ستمگرى به بندگان خدا قرار مى‌دهد بيزار است؛

كه دستورهاى آسمانى همه براى نجات مظلومان، از ملكوت نازل شده است؛

واى مستضعفان جهان!

برخيزيد و هم پيمان شويد و ستمگران را از صحنه برانيد؛ كه زمين از خداست و وارث آن مستضعفانند.

خوشا به حال آنان كه از بهر عدالت زحمت مى‌كشند و دعا مى‌كنند.

روح اللّٰه الموسوي الخمينى / صحیفه امام/جلد11/ صص 375 تا377

کتاب الکتونیکی از سایت کتابخانه دیجیتالی نور.

(گزیده ای از پيام به مسيحيان جهان در ميلاد حضرت عيسى علیه السلام!)

شفای دردها، غریبی!

نوشته شده توسطصداقت...! 3ام دی, 1394

بار اول بود بدون محرم و تنها مسافرت می کردم. آن هم به شهری که بیش از صد کیلومتر با شهر محل اسکانم فاصله داشت. شهری که هیچ آشنایی با کوچه و خیابان و مسیر و مردمانش نداشتم. از مقصد، تنها نام میدانی را می دانستم و یکی دو بار چشم بسته، عبور از مسیر آن با همراهم، نزدیک یک سال پیش. حتی ازمیزبانان محترم،  فقط نامی می دانستم و اگر کنارم ایستاده بودند نمی شناختم هیچ،  شماره تماسی هم نداشتم. به میزان بازگشت با آژانس ، که بیش از صد هزار تومان هزینه داشت، پول نقد همراه نداشتم و آدرس هیچ عابر بانکی را نمی دانستم. اگر از اتوبوس بازگشت جا می ماندم، هر چند اقوام دور و نزدیک زیادی در شهر داشتم، اما عملا هیچ جایی برای رفتن نداشتم. تکیه به گوشی همراه به اندازه یک اتفاق ساده مثل افتادن گوشی روی زمین بها داشت. خجالتی نیستم اما در رو ابط اجتماعی به ویژه با نامحرم قید و بندهای خاصی برای خود تعریف کردهام، که دشواری پرسیدن مسیر و تاکسی و … به اندازه کار در معدن بود. از شدت حرکات گهواره ای اتوبوس، حال عمومی بدنم کاملا به هم ریخته بود. شرایط حاکم بر منزل و مهمان و … خوابیدن یک ساعته را برایم رقم زده بود و صحیح تر اینکه تمام شب  قبل بیدار بودم.  استرس مقالات درسی تحویل داده نشده، امتحان شفاهی و … هم چاشنی استرس جلسه ای بود که از محتوای آن  اطلاعات خاصی نداشتم. همه غریبی ها و استرس ها از ساعت یک ربع به 5 صبح شروع شد و قبل از 2 بعد از ظهر با رسیدن به منزل تمام شد. سفری مطلوب تر از آنچه فکر می کردم، با کمترین استرس  و هیچ پیشامد ناگواری. حتی مسیر را بدون اشتباه، با اینکه میدان را نمی شناختم و چند دقیقه ای پیاده روی داشت، تا مقصد طی کردم. کمتر از 5 دقیقه تا حرکت اتوبوس هنوز در مقصد بودم، اما تاخیر حرکت اتوبوس  برای عده ای آزاردهنده شد و برای من حلاوت،  با این همه، از سفر دلگیر بودم.   بازگشت به جمع آشنایان چیزی ازآشفتگی  درونم کم نکرد. و درک این لحظات تنهایی و غریبی و بی یار بودن ، مرا تا  رجوع به درونم و رسیدن به آشنای دیرینه  پیش برد. دل که از همه  امیدها ی ظاهری بریدم، همراهی را حس کردم  که همه جا همراهم بود. زیباترین  توشه این سفر، رسیدن به خلوت بود،  لحظه ای  که فقط تو باشی و او و دیگرهیچ کس. یعنی همان  لمس تنها شدن با خدا.

صداقت/ 2 دی 1394

فهمیدن های کنجدی!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام دی, 1394

گاهی فهمیدن  عقاید حاکم بر وجودم، حتی  برای خودم مشکل است. با اظهارعلاقه به مادر و احترام ، سعی می کنم  با زبان بی زبانی   اعلان کنم ،این  حرف ها  اثری ندارد و استدلال و  دلیل هایشان  برای پذیرش کافی  نیست. برای هر دلیلی، ذهنم دلیل می سازد و شاید بهانه و راه فرار. گاهی فکر می کنم برای خدا چه بهانه ای بیاورم کافیست. این اندک سواد  حجاب است یا راهنما، واقعا  نمی دانم.

دخترم زمانه عوض شده، در این جامعه گرگ صفت  تنها نمی شود زندگی کرد، ذهنم فورا  جواب می دهد مگر انسان با وجود خدا تنهاست؟!! مگر مرگ مرده که انسان ها به امید یکدیگر تنهایی را ریشه کن کنند. دخترم فردا روزی  بعد از من و پدرت، برای رزق و روزی ات محتاج  بقیه اعضای خانواده می شوی و خلق تو هماهنگ این وضعیت نیست. جناب ذهن می گوید: «و ما من دابه فی الارض الا علی الله رزقها (هود/ 6)»، مگر مرگ نوبتی است و سن و سال می شناسد؟! دخترم صاحب داشته باشی در اجتماع و کار و درست موفق تری، ذهنم می سازد مگر همه دخترانی  که  عزب ماندند، بی صاحبند؟ صاحب شیعه امام زمان علیه السلام است. دخترم نمی شود عزب ماند، چرا نمی شود مگر اشکالش کجاست همان خدایی که گفته و «انکحو الایامی … همان آیه فرموده ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا…» انسان پیری دارد، خوب زندگی و تحمل  یک پیر راحتر است یا دو پیر؟ خوب بود مادر صدای ذهنم را نمی شنید،

خلاصه مادر از اهل نماز بودن و ایمان و کلیات تقریبا مناسب می گوید با چاشنی دلایل، اما هیچ اثری ندارد، به هیچ عنوان نمی توانستم این دینداری و دلایل  را  برای چنین تصمیم و مسئولیت بزرگی بپذیرم. یکی  از جمع به زبان آمد و گفت:«خودت چه هستی ؟» . دلگیر شدم. خدا می دانست  که از خودبرتر بینی  نبود،  فقط دیدگاه ها نسبت به  ازدواج، دین و دینداری و هم کفو بودن و دلیل این تصمیم، متفاوت بود  چرا پیروان  یک دین، در تعریفشان از حقیقت ها، تا این حد متفاوتند؟ شاید چون هر کداممان قسمتی از دین را می شناسیم و دینداری هایمان گزینشی است و هنوز عظمت دلیل «برای رضایت خدا» ناشناخته واز دلایل دیگر قانع شدن آسانتر است!!!   در همین بحث و گفتمان ها و جدال ذهنی بودم  که  از «عمه عمه » گفتن فاطمه به خود آمدم.  کیوی آورده بود و اصرار می کرد برای خوردن، میل نداشتم. گفت: «عمه بخور کنجداش خوشمزس» بی اختیار خندیدم. دلیل نخوردن - مثل نانی که او نمی خورد-  کنجد ها نبود. شیرین زبانی برادرزاده دو ساله به من فهماند،  مشکل دینداری ما این است که هر کداممان از  دین، به اندازه فهم فاطمه از کنجد، می فهمیم. دقت کنیم که هم کفوی ها حقیقی باشند، نه مانند شباهت کنجد نان  و کیوی !!!

صداقت/ اول دی 94