ملامتگو چه دريابد !
نوشته شده توسطصداقت...!هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني
كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني
دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در ماني
ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست
بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني
غصه نخور!
نوشته شده توسطصداقت...! 29ام آبان, 1393ما زياد غصه رزق و روزي مي خوريم.
جواب : خداوند تعالي در قرآن به همان طريقي كه معاد، قيامت، بهشت و جهنم را بيان نموده اند
به همان طريق مي فرمايند: رزق و روزي همه بندگان را من مي دهم.
جرعه وصال(چكيده اي از انديشه هاي آيت الله بهجت/ ص 111)
فقير بودند فحش مي دادند!
نوشته شده توسطصداقت...! 29ام آبان, 1393فقير بودند. به علي پسر حسين فحش مي دادند. بدگويي اش را مي كردند.
شب ها هم با شكم گرسنه مي نشستند منتظر مردي كه برايشان غذا مي آورد. نمي شنا ختند ش.
چند روزي بود كه از غذا و مرد نا شناس خبري نبود.
شنيده بودند كه علي پسر حسين را شهيد كرده اند.!
آفتاب در سجده(روايتي داستاني از زندگي امام سجاد عليه السلام)/ سميه مصطفي پور/ ص 91
مي گفت!
نوشته شده توسطصداقت...! 28ام آبان, 1393مي گفت بايد امانت را به صاحبش برگرداند.
به خدا قسم اگر قاتل پدرم همان شمشيري را كه پدرم را با آن كشت به من امانت دهد به او بر گردانم!
آفتاب در سجده(روايت داستاني از زندگي امام سجاد عليه السلام)/ ص 65
الهی!
نوشته شده توسطصداقت...! 28ام آبان, 1393الهي!
خوشا به حال عالين كه
جز تو نديدند و ندانند!
الهي نامه حسن زاده آملي
اين است علي بن الحسين عليه السلام!
نوشته شده توسطصداقت...! 28ام آبان, 1393مجلسي بر پا شده بود. علي پسر حسين و عمر پسر عبدالعزيز حاكم مدينه هم بود.
علي كه از جلسه بيرون رفت عمر رو كرد به حاضران و گفت:
چه كسي شريف ترين مردم است؟ همه گفتند تو هستي
گفت: نه اين طور نيست. شريف ترين مردم هماني بود كه الان از مجلس ما بيرون رفت.
همه مردم دوست دارند با او باشند و او به هيچ كس وابسته نيست.
آفتاب در سجده(روايت داستاني زندگي امام سجاد عليه السلام)/ سميه مصطفي پور/ ص 77
همراهی با کاروان کربلا27
نوشته شده توسطصداقت...! 28ام آبان, 1393چون امام حسين عليه السلام از كار طفل خود فارغ شد. سوار بر اسب شد و روي به آن منافقان آورد. پس مقابل آن قوم ايستاد در حالتي كه شمشير خود را برهنه در دست داشت و دست از زندگاني دنيا شسته و دل به شهادت و لقاي خدا بسته بود(1)
* توضيحات مختصر
* جهاد امام حسين عليه السلام
پس مبارز طلبيد و هر كه در برابر آن فرزند اسد الله الغالب مي آمد او را به خاك هلاك مي افكند تا آنكه كشتار عظيمي نمود و جماعت بسيار از شجاعان و مردان باطل را كشت. ديگر كسي جرأت مبارزه با آن حضرت نداشت.(1 ) و (2)
* وصف جهاد امام حسين عليه السلام توسط راوي
بعضي روات اينگونه گفته اند: به خدا قسم هرگز نديدم مردي را كه لشكرهاي بسيار او را احاطه كرده باشند و ياران و فرزندان او را به جمله كشته باشند و اهل بيت او محصور و مستاصل ن ساخته باشند شجاع تر و قوي القلب تر از امام حسين عليه السلام . چرا كه تمام اين مصائب در او جمع بود به علاوه تشنگي و زيادي حرارت و بسياري جراحت و با وجود اين ها گرد اضطراب و اضطرار بر دامن وقارش ننشست و به هيچ گونه آلايش تزلزل در ساحت وجودش راه نداشت و با اين حال مي زد و مي كشت. گاهي كه دشمن هجوم مي آورد همين كه حضرت شمشير به دست به آنان حمله مي نمود چون گله گرگ ديده مي رميدند. و مي گريختند. هر گاه امام عليه السلام بر ايشان حمله ور مي شد - كه شمار آنها به سي هزار نفر مي رسيد- از مقابل حضرت مانند ملخ هاي پراكنده مي گريختند. سپس آن جناب به جايگاه خود بر مي گشت و مي فرمود لا حول و لا قوه الا بالله
* غيرت امام حسين عليه السلام
امام عليه السلام در حال مبارزه بود كه لشكر بين حضرت و حرم مطهر او قرار گرفت. و جماعتي جانب خيمه هاي عصمت گرفت. حضرت چون اين را بدانست فرياد زد «اي شيعيان آل ابوسفيان اگر دين نداريد و از معاد و روز قيامت نمي ترسيد پس در دنيا آزاد مرد و با غيرت باشيد. اگر خود را عرب مي شماريد پس به اصل شرافت خود بازگريد( يعني عرب حميت و غيرت دارد.)»
شمر بي حيا ندا داد: اي پسر فاطمه چه مي گويي؟
حضرت فرمود: مي گويم من با شما جنگ مي كنم و شما با من مبارزه مي كنيد. زنان و كودكان مرا چه تقصير و گناه است؟ خيره سران و نادانان و ستمگرانتان را منع كن كه تا من زنده ام متعرض حرم من نشوند.
شمر صيحه داد اي لشكر از سراپرده اين مرد دور شويد كه كفوي كريم است و قتل او را مهيا شويد كه مقصود ما همين است.
(1) منتهي الامال/ شيخ عباس قمي / جلد اول/ صص 622 تا 625
(2) لهوف/ سيد بن طاووس/ ترجمه عليرضا رجالي تهراني / صص 160 تا 163