موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

عمرت برفت و چاره کاری نساختی!

نوشته شده توسطصداقت...!

چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست     فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا

غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را     دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا

مابین آسمان و زمین جای عیش نیست     یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟

عمرت برفت و چاره کاری نســاختی       اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا

کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست     آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا

مانع پیشرفت!

نوشته شده توسطصداقت...! 28ام شهریور, 1393

انسان هر راهی را

بدون تقید و پایبندی به قرآن و سنت برود

روز به روز تنزل می کند!

جرعه وصال/ چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت/ ص 73

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام شهریور, 1393

عالم صالحی  در خانه توانگری رفت و گفت:

شنیده ام که چیزی از اموال خود نذر نیازمندان و ارباب استحقاق کرده ای ،

من به غایت مستحق و محتاجم

مرد بهانه کرد و گفت: آنچه گفته ام برای کوران است و تو کور نیستی

عالم گفت: اشتباه نموده ای کور حقیقی منم که

روی از رازق خلق برتافته و به در خانه تو بخیل شتافته ام! و رفت.

مرد از سخن او متاثر شد و خادمی به دنبالش فرستادکه  درخواست مراجعت نماید، نپذیرفت!

اندر لطایف روزگار/ علیرضا مرتضوی کرونی/ ص 24

الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام شهریور, 1393

الهی!

محبت والد به ولد بیش از محبت ولد به والد است

که آن اثر است  نه این!

با این که اعداد است و علیت و معلولیت نیست پس

محبت تو به ما که علت مطلق مایی تا چه اندازه است!

یحبُّهُم کجا و یحبّونَهُم کجا!

الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ص 14

خاطر بدست تفرقه دادن نه زیرکی ست!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام شهریور, 1393

آن شد که چشم بد نگران بودی از کمین

خصم از میان برفت و سرشک از کنار هم

چون کاینات جمله به بوی تو زنده اند

ای آفتاب سایه ز ما بر مدار هم


الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام شهریور, 1393

الهی!

به فضلت سینه بی کینه ام دادی

به جودت شرح صدرم عطا فرما

الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ص 11

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام شهریور, 1393

شخصی نزد الیاس  - قاضی بصره که از ازکیای عرب است- رفت و از او پرسید:

اگر کسی خرماخورد اشکال دارد؟ گفت: نه

گفت: بعدِ خرما قدری آب روی آن خورد چطور است: گفت: هیچ اشکالی ندارد

گفت: پس چرا همین آب و خرما که در آفتاب گذاردند و بعد خورند  حرام است؟

ایاس گفت: اگر قدری آب به تو ریزند بر تو صدمه ای وارد شود؟ گفت: نه

گفت: اگر قدری خاک بر تو پاشند آیا اعضا تو کوفته و درد گیرند؟ گفت: نه

ایاس گفت: اگر خاک و آب به هم آمیزند و خشک کنند و بر سرت زنند چه می شود؟

گفت: بشکند و صدمه  وارد آید.

گفت: همچنان که ترکیب آن دو چیز سر تو را بشکند

از ترکیب این سه چیز، قانون شرع  بشکند و حد لازم آید!

اندر لطایف روزگار/ علیرضا مرتضوی کرونی/ص 56


 
مداحی های محرم