موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

عمرت برفت و چاره کاری نساختی!

نوشته شده توسطصداقت...!

چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست     فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا

غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را     دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا

مابین آسمان و زمین جای عیش نیست     یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟

عمرت برفت و چاره کاری نســاختی       اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا

کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست     آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا

زمان نمی گذرد!

نوشته شده توسطصداقت...! 4ام اردیبهشت, 1393

اگر هنوز جوان مانده ای به آن معناست
که عشق را به زوایای جان صلا زده ای

ملال پیری اگر میکشد تورا پیداست
که زیر سیلی تکرار دست وپا زده ای

زمان نمیگذرد
صدای ساعت شماطه بانگ تکرار است

خوشا به حال کسی
که لحظه لحظه اش از بانگ عشق سرشار است

“فریدون مشیری”

سیه روی!

نوشته شده توسطصداقت...! 4ام اردیبهشت, 1393

زاهدی  کیسه ای گندم نزد آسیابان برد.
آسیابان گندم او را در کنار کیسه ها گذاشت تا به نوبت آرد کند.
زاهد گفت: اگر کندم مرا زودتر آرد نکنی دعا می کنم خرت سنگ شود
آسیابان گفت تو که چنین مستجاب الدعوه هستی دعا کن گندم هایت آرد شود.

*************

نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد

خوش بود گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد


 

نشان اهل خدا!

نوشته شده توسطصداقت...! 3ام اردیبهشت, 1393

نشان اهل خدا عاشقیست با خود دار

که در مشایخ شهر این نشان نمی بینم

بدین دو دیده حیران من هزار افسوس

که با دو آینه رویش عیان نمی بینم!


اینک درباره آفرینش زمین!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام اردیبهشت, 1393

ای مفضل
در این گستره پهناوری که خدای تعالی جواهر چهارگانه(آب، باد، خاک، آتش) را
بر سطح آب آفریده تا همه نیازمندان به این عناصر را منفعت رساند،
نیک بیندیش.
از آن جمله وسعت زمین و امتداد آن است که اگر به این پهناوری نبود،
نمی توانست این همه خانه ها و مزاع و چراگاه ها و محل های رویش چوب ها و هیزم ها و
گیاهان دارویی و معادن پر ارزش  و قیمتی را در خود جای  دهد…..
اینک درباره آفرینش زمین به این صورت که هست، فکر کن
که ثابت و آرام، و اقامت گاه و جای آرامش پدیده هایش قرار داده اند.

از این رو آدمیان می توانند،؛
در پی نیازهای خود، روی آن حرکت کنند،
برای استراحت بر آن بنشینند،
برای آسودن روی آن بخوابند و
برای کارهایشان جایی محکم و مطمئن داشته باشند.
اگر زمین لرزان و واژگون بود،
نمی توانستند کارهایی چون بنائی تجارت صنعت گری و مانند آن را
به درستی، و با دقت و استواری لازم انجام دهند،
بلکه وقتی زمین زیرپای خود را مرتعش و لرزان حس می کردند
از زندگیشان لذت نمی بردند
برای نمونه نگاه  کن به آنچه هنگام زلزله_ با این درنگ کوتاهش_ بر سر مردم می آید
که خانه های خود را رها می کنند و می گریزند…


توحید مفضل/ ترجمه محمد مهدی رضایی/ ص 191

از این نقطه بترس!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام اردیبهشت, 1393

از باغ می برند چراغانی ات کنند
تا کاج جشن های زمستانی ات کنند


پوشانده اند «صبح» تو را «ابرهای تار»
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند


یوسف! به این رها شدن از چاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند


ای گل گمان مکن به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانی ات کنند


یک نقطه بیش فرق رحیم و رجیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند


آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانه ای است که قربانی ات کنند


چه باشد حق نعمت می گذارم!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام اردیبهشت, 1393

ز دست کوته خود زیر بارم
که از بالا بلندان شرمسارم
زچشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روز اختر می شمارم
بدین شکرانه می بوسم لب جام
که کرد آگه ز راز روزگارم

من از بازوی خود دارم بسی شکر
که زور مردم آزاری ندارم!