موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

آگه نیم هنوز که...!

نوشته شده توسطصداقت...!

گفتم همیشه فکر وصال تو می‌کنم

در خنده شد که این همه فکر محال چیست؟

دردا که عمر در شب هجران گذشت و من

آگه نیم هنوز که روز وصال چیست؟

چون حل نمی‌شود به سخن مشکلات عشق

در حیرتم که فایدهٔ قیل و قال چیست؟

شاعر: هلالی جغتایی/ غزل 69

گذشت ولي سال ما نبود!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام شهریور, 1397

پاییز رفت و عشق در اقبال ما نبود

آن حس و حال خوب در احوال ما نبود

چندین و چندبار شمردیم جوجه را !

آمارها مطابق امیال ما نبود ..

امسال هم گذشت به هرحال …بگذریم

امسال هم گذشت ولی سال ما نبود

 

تمام بشر چي هست؟!

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام خرداد, 1397

… وقتی که مطلبْ الهی شد، دیگر خوف از قدرتها ‏‏[‏‏نیست؛‏‎ ‎‏]‏‏هیچ قدرتی مثل قدرت‏‎ ‎‏خدا نیست. خوف از قدرتها کسانی باید داشته باشند که اعتقاد به خدای تبارک و تعالی‏‎ ‎‏ندارند. مسلمین، مؤمنینی که اعتقاد دارند به مبدأ قدرت، اینها از قدرتها نباید بترسند.

‏‎ ‎‏پیغمبر اکرم که ایمان به قدرت مطلق خدای تبارک و تعالی داشت، در صورتی که‏‎ ‎‏عددشان کم بود و چیزی نبود و فقیر هم بودند، از همین فقیرهای بیچاره بودند، لکن‏‎ ‎‏قدرت ایمان داشتند و قیام کردند و قدرتها را یکی بعد از دیگری شکستند و همه را‏‎ ‎‏دعوت به توحید کردند، توحید را در جامعه رشد دادند، و در یک زمان کمی، مسلمینی‏  ‏که در جنگ وقتی که می رفتند چند نفرشان یک شتر داشتند، در یک جنگ ـ مثلاً ـ‏‎ ‎‏مهمی شاید ده تا اسب داشتند، نداشتند چیزی، ده تا شمشیر داشتند، چند نفرشان یک‏‎ ‎‏شتر داشتند، مع ذلک چون قوّت ایمان داشتند دو تا امپراتوری را در یک ظرفِ کمی،‏‎ ‎‏یک امپراتوری روم را که آن وقت مهم بود، یکی هم ایران که مهم بودند ـ این دو تا‏‎ ‎‏امپراتوری آن وقت در دنیا مقدم بر همه بودند ـ آنها را شکستند و غلبه بر آنها کردند و‏‎ ‎‏اسلام را بردند تا روم و تا ـ عرض بکنم که ـ اروپا هم رساندند. عمده همان روح ایمان‏‎ ‎‏است که بر انسان باید چيره باشد.

این قدرتهایی که الآن ما مواجه با آنها هستیم هی‏‎ ‎‏می ترسانند آدم را از اینکه ابرقدرتها هستند! … امریکا هست، انگلستان‏‎ ‎‏هست. صحیح است، اینها قدرتهایشان زیاد است، لکن قدرت یک ملتی که حق‏‎ ‎‏می گوید، که برای خدا قیام کرده است، می خواهد که مملکتش مملکت اسلامی باشد نه‏‎ ‎‏اینکه مملکتْ مملکتی باشد که صورتش صورت اسلام و واقعش بر خلاف.‏

‏‏این قیامی که الآن ملت ایران کرده اند، در مقابل همۀ این ابرقدرتهاست. و این‏‎ ‎‏ابرقدرتها را شما اطمینان داشته باشید که نمی توانند کاری انجام بدهند؛ … مسئله این است که هر ملتی باید سرنوشت خودش را‏‎ ‎‏خودش معین کند.‏

‏‏قیام ملت ایران الهی است‏ و اگر یک ملتی قیام کند اینطوری که الآن ملت ایران قیام کرده است، این قیام یک‏‎ ‎‏قیام الهی است؛ یعنی آنی که من اعتقاد دارم ـ و همین طورها هم هست ـ این است که‏‎ ‎‏یک همچو قیامی را نمی شود با تبلیغات بشری، با این حرفهای ماها نمی شود یک همچو‏  ‏قیامی درست کرد…

آنکه این قیام را درست کرده است ‏‏[‏‏خداست‏‏]‏‏ …

می خواهم عرض بکنم که نه جناح سیاسی الآن می تواند بگوید که من کردم این کار‏‎ ‎‏را، تمام ایران را من به جنبش در آوردم نه جناح روحانیت. جنود خداست که این کار را‏‎ ‎‏کرده. امر خداست این کار. و لهذا امید به آن است. مال بشر نیست که انسان بگوید‏‎ ‎‏پشتوانه ندارد.

این کارْ کار خداست که یک ملتی که در چند سال پیش از این اگر چنانچه‏‎ ‎‏بازارش را می خواستند ببندند یک پاسبان کافی بود، حالا ایستاده در مقابل همۀ قدرتها؛‏‎ ‎‏مشتش را گره کرده در مقابل همۀ قدرتها ایستاده و «نه» می گوید.

‏منتها الآن امریکا هست و مستشارهای امریکا هست و نظامیهای‏‎ ‎‏اسرائیل هست، و از این مسائل الآن در کار است و ما هم نمی ترسیم از اینها. ما همین‏‎ ‎‏نظامیهای امریکا را بیرون می کنیم از ایران. مستشارها را بیرون می کنیم از ایران. و همان‏‎ ‎‏نظامیهای اسرائیل و اینهایی که دارند زمینهای مردم را می بلعند و از بین می برند منافع‏‎ ‎‏مسلمین را، اینها را ما بیرونشان می کنیم ان شاءالله…

‏‏     و این دست خداست که این کار را دارد می کند. دست بشر نیست که ما بترسیم که بشر‏‎ ‎‏از او نمی آید،… البته ما به اینکه یک بشری‏‎ ‎‏هستیم، قدرتمان ناقص است؛ اما وقتی قیام لله شد

برای خدا قیام کنید ـ اگر‏‎ ‎‏برای خدا قیام کردید، دیگر ترس از بشر نیست. تمام بشر چی هست؟ این قدرتْ قدرت الهی است، قدرت خداست. با این‏‎ ‎‏قدرتِ خدا دیگر بشر و اینها چیزی نیستند تا بتوانند چه بکنند. کارتر نمی تواند یک ملتی‏‎ ‎‏را که برای خدا قیام کرده و برای حق قیام کرده، نمی تواند این ملت را خفه کند و بگوید‏‎ ‎‏که ما پشتیبانش هستیم. پشتیبانش باش، شما پشتیبانش باشید، آن یکی هم پشتیبانش باشد،‏‎ ‎‏نمی توانید! قدرت خداست. با قدرت خدا نمی شود بازی کرد. مردمْ مردمِ الهی هستند،‏‎ ‎‏مُسْلم هستند، قیامِ لله ِ کردند، برای خاطر حق قیام کردند…

ما تا اخر ايستاده ايم

گزينش شده از صحيفه امام خميني ره/ ج 5/ صص40-36

اين همه نماز خوانديم چه شد؟

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام خرداد, 1397

    « و حالا اینکه می خواستم عرض بکنم این است که شما خیال نکنید که اگر یکوقت ما‏‎ ‎‏نرسیدیم به مقصد، گفته بشود که خوب چه شد؟ خونها ریخت و از بین رفت و چه شد؟‏‎ ‎‏اولاً شده است خیلی چیزها. … و ثانیاً‏‎ ‎‏چه شد؟ یک تکلیف را ادا کردیم. این همان است که «خوارج» ممکن بود به حضرت‏‎ ‎‏امیر بگویند خوب چه شد؟ شما هجده ماه جنگ کردید[با معاويه] چه شد؟ «چه شد» یعنی چه؟‏‎ ‎‏خوب تکلیف ماست.

ما حالا نماز داریم می خوانیم، یک کسی بگوید خوب شما‏‎ ‎‏بیست ـ سی سال نماز خواندید چه شد؟! خوب من بیست سال نماز، اطاعت خدا کردم.‏‎ ‎‏«چه شد» کدام است؟! من اطاعت خدا را کردم…

«چه شد»‏  ‏مال این است که یک مسئله ای باشد که تکلیف شرعی نباشد و یک مسئلۀ خودمانی‏‎ ‎‏باشد، آدم بخواهد روی مقصد ‏‏[‏‏شخصی‏‏]‏‏ یک کاری بکند، وقتی نشد می گوییم چه شد؛‏‎

 ‎‏اما وقتی که جلوگیری از یک بنگاه ظلمی، یک بنگاهی که می خواهد اصلاً اساس اسلام‏‎ ‎‏را از بین ببرد، اساس روحانیت را از بین ببرد، اساس ملیت را از بین ببرد، مصالح مردم و‏‎ ‎‏مسلمین را به خطر انداخته است و از بین برده است، تکلیف مسلمین این است که قیام‏‎ ‎‏کنند و این را بَرش گردانند از این حرفهایی که می زند؛ یعنی این را بیرونش کنند از این‏‎ ‎‏مملکت. و اگر دست هم رسید بگیرندش و محاکمه اش کنند و پولهای مردم را که برده از‏‎ ‎‏او بگیرند؛ اگر هم ندارد و ‏‏[‏‏ضایع‏‏]‏‏ کرده است، هر ظلمی را که کرده او را مجازاتش بکنند.‏‎ ‎‏این یک چیزی است که لازم است بر ما. بر مسلمین است که این کار را بکنند. منتها‏‎ ‎‏توانستیم این کار را انجام بدهیم که الحمدلله ؛ هم تکلیفمان را ادا کردیم هم به مقصد‏‎ ‎‏رسیدیم. نتوانستیم عمل بکنیم به تکلیفمان عمل کردیم؛ نماز خواندیم.

حالا «چه شد»‏‎ ‎‏یعنی چه؟ خوب نماز خواندم، مبارزه و معارضه ای با ظلم کردیم، .. رسیدیم به مقصدْ الحمدلله ،‏‎ ‎‏نرسیدیم به مقصدْ تکلیفمان را ادا کردیم. هیچ باکی از این مطلب نداریم و ان شاءالله ‏‎ ‎‏می رسیم؛ ان شاءالله .‏

انتظار فرج

گزينش شده از صحيفه امام خميني ره/ ج5/ صص 24 و 25

آشنايي با سواد رسانه اي!

نوشته شده توسطصداقت...! 21ام بهمن, 1396

روشن شدن هر مفهوم، قبل از هر چیزی برای درک صحیح آن مفهوم می تواند کمک کند.

سواد رسانه ای مشتکل از دو عبارت است: «سواد» و «رسانه».
برگردیم به دوران کودکی و روزهای اول مدرسه، زمانی که به مدرسه می رفتیم تا «خواندن و نوشتن» را یاد بگیریم و دیگر «بی سواد» نباشیم. در مدرسه ابتدا حروف الفبا را یاد می گرفتیم؛ یعنی نسبت به شکل حروف، صدای آنها و نحوه نوشتن آنها «دانش» پیدا می کردیم.
سپس «مهارت» کنار هم گذاشتن حروف و خواندن و هجّی کردن کلمات را یاد می گرفتیم و بعد از مدتی «کاربرد» کلمات در ساختن جمله ها و خواندن و نوشتن متون مختلف را آموختیم و بدین ترتیب «باسواد شدیم»! مجموعه ای از دانش ها در کنار مهارت ها به اضافه کاربردها در کنار هم، ما را با سواد کرد. 

 رسانه وسیله ای است که فرستنده به کمک آن پیام خود را به گیرنده منتقل می کند.

رفته رفته ابزارهای ارتباطی گسترش پیدا کرد و در عصر حاضر با ظهور رسانه های چاپی و الکترونیکی، رسانه های جمعی شکل گرفتند. مهم ترین تفاوت رسانه های امروزی آن است که می توانند پیام های خود را با سرعت زیاد به طیف وسیعی از مخاطبان برسانند.

همانطور که سواد خواندن و نوشتن به ما کمک می کند تا بتوانیم انواع جملات ساده و پیچیده را بفهمیم و معناهای متفاوتی از آن ها برداشت کنیم، سواد رسانه ای هم مهارتی است که با یادگیری آن می توانیم انواع رسانه ها و تولیدات رسانه ای را درک، تفسیر و تحلیل کنیم. هر رسانه مجموعه ای از نشانه های خاص خود را دارد که شناخت این نشانه ها در با سواد شدن ما نقش مهمی را ایفا می کند.

سواد رسانه اي يعني چه

منبع: آزمون دوره تبليغ نوين

فقط به خاطر یک مرد

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام آبان, 1396

only for one man

امام حسین ع

ما از پل صراط همین جا گذشته ایم!

نوشته شده توسطصداقت...! 12ام مرداد, 1396

ما از امیدها همه یکجا گذشته‌ایم

از آخرت بریده ز دنیا گذشته‌ایم

از ما مجو تردد خاطر که عمرهاست

کز آرزوی وسوسه فرما گذشته‌ایم

گشته است در میانه روی عمر ما تمام

ما از پل صراط همین جا گذشته‌ایم

عزم درست کار پر و بال می‌کند

با کشتی شکسته ز دریا گذشته‌ایم

از نقش پای ما سخنی چند چون قلم

مانده است یادگار به هر جا گذشته‌ایم

ما چون حباب منت رهبر نمی‌کشیم

صد بار چشم بسته ز دریا گذشته‌ایم

صائب ز راز سینهٔ بحریم با خبر

چون موج اگر چه تند ز دریا گذشته‌ایم

شاعر: صائب تبریزی