« وضعیت قرنطینه!کرونا متشکریم! »

کرونا قلب را درگیر می کند!

نوشته شده توسطصداقت...! 7ام فروردین, 1399

نمی دانم این روزها جو گیرم یا دلگیر. بیرون نرفتن غیر ضروری از منزل عادت همیشگی ماست. سختی و فشار روحی که حساب نمی شود هیچ، اتفاقا برعکس، برای ما همیشه وقت گذراندن در خانه و با خانواده شیرینی خودش را دارد.

این چند هفته اما از بودن در خانه حس خوشایندی ندارم. گاهی هوس می کنم بروم نقاهتگاه بیماران درگیر کرونا، ولی نمی شود. گاهی آرزو می کنم دستم می رسید و در دوخت و بسته بندی ماسک کمک می کردم. گاهی وسوسه می شوم به پزشکانی که می شناسم پیام بدهم و ببینم کمکی از من ساخته است یا نه. همه وجودم پر از حسرت است که کاش سواد پزشکی یا پیراپزشکی داشتم. کاش اجازه می دادند بروم منشی بخش باشم. ثبت و ضبط و کار اداری که در توانم هست. اگر بچه داری بلد بودم میرفتم برای مراقبت از بچه هایشان. کاش درآمد داشتم و پولی که بتوانم کمک مالی داشته باشم. گاهی دست به کتاب دعا می برم و با تسبیح و ذکر و سجاده انس میگیرم و امید دارم فرجی شود. حتی گاهی نماز لیله الدفن می خوانم. غصه می خورم از غریبانه رفتن هایشان. دیروز به این نتیجه رسیده بودم یکی دو ساعت  آموزش هایم را تکمیل کنم و بروم برای نظارت کفن و دفن جانباختگان ولی اجازه صادر نشد. دغدغه اینکه باید کاری کنم و  راهش را نمی دانم به شدت اذیتم می کند.  از ناتوانی بی حوصله ام. حتی کارهای معمول روزانه ام را انجام نمی دهم. بعد از انتخابات، از آنجایی که علاوه بر بیماری زمینه ای مادر، در خانه سالمند داریم، فقط در خانه مانده ایم. تا دیروز همچنان از اینکه نشسته بودم و کاری نمی کردم دلگیر بودم. تا اینکه دیروز شد. 

دیروز دو نفر از همشهری هایمان به رحمت خدا رفتند. اکبر اقا سالمند بود اما کشاورز سرپایی بود و امید زن و دختر و چندتا نوه اش. بهجت خانم سالمند نبود ولی همه دار و ندار تک فرزندش بود. دخترش خیلی وقت نیست که ازدواج کرده و هنوز طعم مادربزرگ شدن را نچشیده از دنیا رفت. آنقدر کرونا زور نمایی کرد که مردم یادشان رفت در بیمارستان ها به غیر از بیماران کرونایی، بیمار سرطانی و سکته ای و گوارشی و چشمی و دیالیزی و مرگ مغزی و. .. داریم. کاش هیچ مسلمانی این روزها وقت رفتنش نباشد. وقتی پیام دختر بهجت خانم را در کانال خبری شهر خواندم نزدیک بود دق کنم و اگر مادر نگفته بود” غصه ندارد. بد است مثل اربابشان هستند؟ مثل شهدا هستند؟ با لباس خودشان و بی غسل  و تشییع و مراسم؟ اصلا تسلی خاطر پدر و مادر شهدای جاوید الاثر شدند. اعمالشان همراهشان است دخترم” معلوم نبود چه میشد. وقتی یک یک  واژه های پیامش را که آغشته به خون دل دختری داغدار بود مرور کردم، باورم شد بزرگترین کاری که از دستم ساخته بوده انجام داده ام و خدا را بر این نعمتش شکر کردم. ” محض رضای خدا در خانه بمانیم. این بزرگترین کمک است!”

 

نوشته شده توسط صداقت/ 7 فروردین 1399

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(2)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
2 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از: طوباي محبت [عضو] 
5 stars

اللهم صل علی محمد و آل محمد
خدایا فرجی به حق عباس سقای لب تشنگان…

1399/01/10 @ 20:49
نظر از: شیدا صدیق «دین آرامشبخش» [عضو] 
5 stars

آخی عزیز دلم
ان شاءالله به حق باب الخوائج شفای همه بیماران و رفع ناراحتی ها صوزت بگیره

و ذر خونه موندن کمکیه که از دست هر کسی برمیاد برای قطع این زنجیره
ممنون از نوشته دغدغه مندت

1399/01/10 @ 17:08
نظر از:  

چه غم انگیز..

1399/01/09 @ 23:41


فرم در حال بارگذاری ...