موضوعات: "نکته ها و آموزه ها" یا "دریای پر گهر" یا "فقط خدا" یا "مهدویت" یا "نشانه های خدا در زمین" یا "پیام قرآنی"

عمرت برفت و چاره کاری نساختی!

نوشته شده توسطصداقت...!

چـون شـادمانی و غـم دنیـا مقیــم نیست     فرعون کامـران به و ایـوب مبتـلا

غـم نیـست زخـم خـورده راه خـدای را     دردی چه خوش بود که حبیبش کند دوا

مابین آسمان و زمین جای عیش نیست     یک دانه چون جهد ز میان دو آسیا؟

عمرت برفت و چاره کاری نســاختی       اکنون که چاره نیست به بیچارگی بیــا

کردار نیک و بد به قیامت قریـن توست     آن اختیـار کن که تـوان دیـدنش لقـا

هر ورقش دفتری است معرفت کردگار!(23)

نوشته شده توسطصداقت...! 30ام مرداد, 1393

پس به ياد من باشيد تا به ياد شما باشم ، و شكر مرا گوئيد و كفران (در برابر نعمتها) نكنيد.(152 بقره)

نکته تفسیری:

یاد کردن خدا از ما؟ منظور از ذکر و یادخدا ؟ شکر یعنی چه؟

بدیهی است که مرا ياد كنيد تا شما را ياد كنم اشاره به يك معنى عاطفى ميان خدا و بندگان نيست ، آن گونه كه در ميان انسانها است كه به هم مى گويند: به ياد ما باشيد تا به ياد شما باشيم بلكه اشاره به يك اصل تربيتى و تكوينى است ، يعنى بياد من باشيد، به ياد ذات پاكى كه سرچشمه تمام خوبيها و نيكيها است و به اين وسيله روح و جان خود را پاك و روشن سازيد و آماده پذيرش رحمت پروردگار. توجه شما به اين ذات پاك شما را در فعاليت ها مخلص تر مصمم تر، نيرومندتر، و متحدتر مى سازد.

مسلم است منظور از ذكر خدا تنها يادآورى به زبان نيست ، كه زبان ترجمان قلب است ، هدف اين است با تمام قلب و جان به ذات پاك خدا توجه داشته باشيد، همان توجهى كه انسان را از گناه باز مى دارد و به اطاعت فرمان او دعوت مى كند.

منظور از«شكرگزارى و عدم كفران
» تنها يك مسأله تشريفاتى و گفتن با زبان نيست ، بلكه منظور آن است كه هر نعمتى را درست به جاى خود مصرف كنيد و در راه همان هدفى كه براى آن آفريده شده
به كار گيريد
تا مايه فزونى رحمت و نعمت خدا گردد.

تفسیر نمونه جلد 1/ خلاصه صص 513 تا 516

حکمت!

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام مرداد, 1393

کمتر کسی پیدا می شود که زندگی بر وفق مراد او باشد.

هر گونه عیش و نوش دنیا با هزار تلخی و نیش همراه است

اگر کسی دنیا را اینگونه پذیرفت و شناخت

در برابر ناگواری ها و بدی های همسر و همسایه و … کمتر ناراحت می شود

زیرا از دنیا بیش از اینکه خانه بلاست انتظار نخواهد داشت!

جرعه وصال(چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت)/ ص 98

شقایق !

نوشته شده توسطصداقت...! 29ام مرداد, 1393

او همان شقایق سهراب است که

تا هست زندگی باید کرد


اللهم عجل لولیک الفرج

حکمت!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام مرداد, 1393

وقتی سکوت میکنیم ، دست کم میگیرند ما را

ولی نمیدانند..

فراتر از آنچه میگوییم میدانیم

زیادتر از آنچه به زبان می آوریم می اندیشیم

و بیشتر از آنچه به نظر می آییم می فهمیم

مشکل از ما نیست ، …


گفتم غم دل با که بگویم؟!

نوشته شده توسطصداقت...! 27ام مرداد, 1393

وقتی که به گلزار رخ یار رسیدم

دیدم که در آنجا رهِ هر خار و خسی نیست

در بیخودی از غیب ، پیامی بشنیدم

جز دوست ترا در دو جهان دادرسی نیست


تو بگو از ته دل!

نوشته شده توسطصداقت...! 26ام مرداد, 1393

من خدا را دارم

کوله بارم بر دوش، سفری می باید، سفری بی همراه!

گم شدن تا ته تنهایی ماه

سازکم با من گفت:

هر کجا لرزیدی، از سفر ترسیدی

تو بگو از ته دل: من خدا را دارم.

من و سازم چندیست که فقط با اوییم!