« تار آفرینی! | آنگاه هدایت شدم!! » |
دروغ وهابی!
نوشته شده توسطصداقت...! 13ام دی, 1397صبح که از خانه بیرون می آمدم، برخلاف همیشه بابا خواب بود. بی خداحافظی زدم بیرون. دیرتر از همیشه برگشتم منزل. توی راهرو بودم که صدای بابا شنیده می شد: «ارغوان کجاست؟ پیدایش نیست؟».
رفتم وسایلم را سرجایش بگذارم و بروم بابا را ببینم. وروجک پیش دستی کرد. دوید داخل اتاق : «باباجون بلندگوی مسجد جامع داشت یک چیزی می گفت. بگویم ناراحت نشوی ها؟». بابا نوه دردانه اش را کلی تحویل گرفت و گفت: «چی می گفت باباجون؟»، با زبان شیرین بچگانه اش خیلی غیر منتظره، چندتا کلمه عربی از خودش ساخت وگفت: «عمه مرده است.». بابا گفت: «عمه!! عمه کیه؟». بچه چهار ساله اسم و فامیل من را دنبال هم می کرد و می گفت: «همین عمه. همان عمه که صبح رفته نیامده هنوز ,» و بعد دوید داخل اتاقم و وقتی مرا دید، زد زیر خنده و انگشتش را گذاشت روی صورتش و خواست ساکت باشم. و یواشکی از ته دل خندیدیم. بابا جدی گرفته بود . به شدت ناراحت و با صدای بلند فاطمه را نصیحت می کرد «عمه ارغوان که این قدر تو را دوست دارد….». رفتم داخل اتاق. سلام کردم. بابا که مرا دید صورتش مثل گل باز شد، : «بابا آرام باشید. من صحیح و سالم اینجا ایستاده ام. بچه مفهوم مرگ و مردن نمی داند. شنیده از بلندگوی مسجد، مردن افراد را اعلان می کند یک چیزی می گوید. می خواهد بدویم دنبالش و کسب توجه کند. ناراحتی ندارد. دور از جان برادرزاده عزیزم، دروغ وهابی می گوید». «دروغ وهابی؟». «دروغ شاخدار. دروغی که قرآن را کتاب و راهنمای خود معرفی می کند و نمی فهمد امام یعنی چه، کتاب می نویسد در رد وجود امام و مهدویت ما را «عجیب ترین دروغ تاریخ» می نویسد. این ملت یا نمی دانند دروغ چیست. یا قرآن خواندنشان یس خواندن است به گوش چهارپا و الا کیست که قرآن بخواند و نفهمد امام در قرآن فقط حاکم جامعه نیست. کاروان سالار هستی است که ظاهر و باطن عالم را به سوی خدا حرکت می دهد. چطور به دنیا نیامده اند را باید از عثمان خمیس پرسید. شما هم خیلی ناراحت نشوید. بچه ای ندانسته مرگ چیست گفته عمه مرده. باید بگردیم دنبال معنای مردن. یا دارویی برای شفا پیدا کنیم، عمه که اینجا نشسته. به همه عالم بنویسند عمه مرد، اثری دارد؟».
نوشته شده توسط: صداقت/ آذر 1397
فرم در حال بارگذاری ...