« ای طایر قدسی!باری به غلط صرف شد! »

اکثر ما از یک کودک شش ماهه هم کمتر شده ایم!

نوشته شده توسطصداقت...! 7ام اسفند, 1392

فاطمه این روزها شیرین تر شده. بعضی رفتارهایش با روح بازی می کند.
تقریبا شش ماهه است. عمه شدن هم برای خود عالمی دارد.
اینکه اسلام تاکید دارد بر حقوق همسایه و صله رحم  تجربه اش خیلی زیباست.
برادر زاده های دیگری هم دارم
اماهم شهری بودن و همسایه بودن باعث شده ما از نزدیک شاهد بزرگ شدنش باشیم و
شاهد  زیبایی های آفرینش  و حکمت های خدا در عالم .
اوایل فقط تغذیه و خواب و عوض کردن لباس او را آرام می کرد.
کم کم با گریه کردن و تحمیل بغل کردنش به اطرافیان آرام می شد.
به تدریج توقع هم کلامی و دراز کشیدن روی زمین و نگاه به اطراف داشت.
حدود یک ماه پیش شروع کرد بعد از سعی و تلاش خود را به روی شکم می انداخت و
الان دوهفته ای است به کمک دست ها و پاهایش خود را روی زمین می کشد و
آواز هم برایمان می خواند.
مادرم که تجربه زیادی در تربیت فرزند دارند می گویند تا عید روی چهار دست و پا راه می رود و
قبل از یک سالگی روی دو پا و
البته هیچ وقت ندیدم الکی خود را روی زمین بکشد فقط برای رسیدن به شی مورد نظرش!.
گاهی که به رفتار او توجه می کنم  رشد وصف ناپذیری
نه در روزها بلکه در لحظه هایش  مشاهده می کنم .
وقتی خوب به رفتارش  دقت می کنم می بینم بزرگترین عامل رشد او احساس نیاز است و
اینکه هدف هایش هر روز بزرگتر می شود
و این یعنی احساس نیاز بزرگتر تلاش بیشتر و رسیدن به بهترین راه حل.
اینکه  خیلی از ما سوی تنبلی  و رکود می رویم به جای رشد.
چون رنگ نیازهایمان  عوض شده و دلیلش آن است که اهدافمان  کوچک شده  و صغیر.
ما باور نکردیم آخر جاده عمر دور زدن ممنوع است.
باور نکردیم عمر کوتاه است و بی بدیل و
تنها سرمایه  رسیدن به هدف خلقت یعنی کمال.
باور نکردیم مرگ مال همسایه نیست.
چون هدف را گم کرده ایم و این یعنی غفلت.
دو دستی چسبیده ایم به دنیا و
یادمان رفته میوه اگر کال از درخت جدا شد
اگر همه عالم جمع شوندبرای همکاری در بازگشت به درخت و رشد تا رسیدن
امکانش نیست آن هم تا ابد.

عکس زینتی است و از سرچ اینترنتی انتخاب شده است.


دفتر  خاطرات شخصی/ 6/12/1392


فرم در حال بارگذاری ...