« تو بمان!حکمت! »

بمانیم که چه!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام آذر, 1393

سایه جان رفتنی استیم بمانیم که چه
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم که چه
درس این زندگی از بهر ندانستن ماست
این همه درس بخوانیم و ندانیم که چه

خود رسیدیم به جان نعش عزیزی هر روز
دوش گیریم و به خاکش برسانیم که چه
آری این زهر هلاهل به تشخص هر روز
بچشیم و به عزیزان بچشانیم که چه
دور سر هلهله و هاله شاهین اجل
ما به سرگیجه کبوتر بپرانیم که چه
کشتی ای را که پی غرق شدن ساخته اند
هی به جان کندن از این ورطه برانیم که چه
بدتر از خواستن این لطمه نتوانستن
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه
ما طلسمی که قضا بسته ندانیم شکست
کاسه و کوزه سر هم بشکانیم که چه
گر رهایی است برای همه خواهید از غرق
ورنه تنها خودی از لجه رهانیم که چه
ما که در خانه ایمان خدا ننشستیم
کفر ابلیس به کرسی بنشانیم که چه

مرگ یک بار مثل دیدم و شیون یک بار
این قدر پای تعلل بکشانیم که چه
شهریارا دگران فاتحه از ما خوانند
ما همه از دگران فاتحه خوانیم که چه


نظر از: دکی [بازدید کننده]
دکی

شعر بسیار زیبا و پر مفهومیه…

در سال ١٣٣٢ شهریار بدون اینکه دوستانش را خبرکند تهران را ترک‌کرده و به تبریز میرود. «سایه‌ (هوشنگ ابتهاج) از رفتن شهریار (‌از تهران به تبریز) سخت ناراحت‌می‌شود.یکی از معروف‌ترین غزل‌هائی‌که سایه درباره‌ی شهریار ساخته بود، غزل معروف «‌شهریارا تو بمان‌» است:

شهریارا تو بمان

با من بی‏کس تنها شده یارا تو بمان
همه رفتند از این خانه خدارا تو بمان
من بی برگ خزان دیده دگر رفتنی‌ام
تو همه بار و بری تازه بهارا تو بمان
داغ و درد است همه نقش و نگار دل من
بنگر این نقش بخون شسته نگارا تو بمان
زین بیابان گذری نیست سواران را لیک
دل ما خوش بفریبی است‌، غبارا تو بمان
هر دم از حلقه عشاق‌، پریشانی رفت
به سر زلف بتان سلسله دارا تو بمان

شهریارا تو بمان بر سر این خیل یتیم
پدرا، یارا، اندوه گسارا تو بمان
«‌سایه‌» در پای تو چون موج دمی زارگریست
که سر سبز تو خوش باد کنارا تو بمان

و جواب شهریار به این شعر چنین بود:

«‌بمانیم‌که چه‌؟‌»

سایه جان رفتنی استیم بمانیم‌که چه‌؟
زنده باشیم و همه روضه بخوانیم‌که چه‌؟

پاسخ دادن:
سلااااااام عزیزم آقای دکتر. مشتاق دیدار
انتشارش بی مناسبت نیست!!!!!
شاید دیگه نیام وبلاگ
از حضور بسیار ارزشمند شما صمیمانه سپاسگزارم
موفق باشید
در پناه حق

1393/09/03 @ 10:29
نظر از: زهرا [بازدید کننده]
زهرا

سلام عزیزم. خیلی قشنگ بود
هی بخواهیم و رسیدن نتوانیم که چه؟؟!!!

پاسخ دادن:
سلاااام عزیز دل خانم مهندس
خوبی؟ شهریار است و اشعارش
از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم
مواظب خودت و خوبیات باش.
در پناه حق

1393/09/03 @ 01:26


فرم در حال بارگذاری ...