« کار شیطانی!نمی کنم گله ای! »

بگیر طره مه چهره ای و قصه مخوان!

نوشته شده توسطصداقت...! 18ام فروردین, 1393

در این زمانه رفیقی که خالی از خلل است
صراحی می ناب و سفینه غزل است
جریده رو که گذرگاه عافیت تنگ است
پیاله گیر که عمر عزیز بی بدل است
نه من ز بی عملی در جهان ملولم و بس
ملامت علما هم ز علم بی عمل است

دلم امید فراوان به وصل روی تو داشت
ولی اجل به ره عمر رهزن امل است


فرم در حال بارگذاری ...