« سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست!حکمت! »

حکایت!

نوشته شده توسطصداقت...! 19ام شهریور, 1393

مردی  به پسر بچه خود گفت:

پسرم  همراه من بیا تا از یکی از باغ های مردم اندکی میوه بچنینیم.

پسر همراهش رفت تا به باغی رسیدند. پدر به پسر گفت:

اینجا منتظر باش و اطراف را خوب نگاه کن اگر کسی آمد خبر بده مبادا کسی ما را ببیند.

چند دقیقه گذشت ناگهان پسر فریاد کشید: پدر یک نفر دارد ما را می بیند

پدر شتابان از درخت پایین جست و گفت: کجاست؟ چه کسی ما را دید؟

پسر جواب داد: او خدایی است که همه را می بیند و بر همه چیز آگاهست.

پدر شرمگین شد و برای همیشه از این کار دست کشید.

 

حکایت ها و لطیفه ها/ شهبانعلی لامعی/جلد دوم/ ص 40

نظر از: zahra [بازدید کننده]
zahra

سلام عزیزم.مطالبت خیلی قشنگن..
برا همینه که میگن همه جا همه جا بچه رو همراه خودتون نبرید دیگه…خخخخ…واقعا گاهی بچه ها با پاکی و صداقتشون درسای بزرگی به ما میدن..موفق باشی

پاسخ دادن:
سلاااام گلم. ممنونم عزیزم
همین طوره. ضرب المثل خودمون که یادت نرفته حرف راست باید از بچه شنید
از حضور شاد و زیبات سپاسگزارم
در پناه حق

1393/06/20 @ 22:11
نظر از: یادگاری [عضو] 

کاش می شد باز هم به کوثر نت برویم گلم.

1393/06/19 @ 21:10
نظر از: یادگاری [عضو] 

سلام علیکم مهربان.خوشحالم که هستید در سامانه.نجمه جان هم هستند.

پاسخ دادن:
سلام علیکم و رحمه الله با وفا دوست
ما هم از حضور شما خوشحالیم.
با پیام براتون می نویسم
در پناه حق

1393/06/19 @ 21:01


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم