« حکمت! | مهار شیطان 2 » |
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 5ام مهر, 1393سلطانی رو به اطرافیان خود کرد و پرسید: آنکه نشده و نمی شود و نخواهد شد کدام است؟
هیچ یک از حاضران نتوانست جوابی دهد. غلام سیاه پوستی که در حرمسرای شاه کار می کرد گفت:
اگر اجازه دهید من می گویم. سلطان گفت: بگو؛ غلام گفت:
آن حقوق من است که تاکنون نه داده شده و نه می شود و نه خواهد شد.
سلطان بخندید و دستور داد حقوق او را فورا پرداخت کنند.
اندر لطایف روزگار/ علیرضا مرتضوی کرونی/ ص 27
فرم در حال بارگذاری ...