« در عشق نمی توان زبان بازی کردضرب المثل های فارسي و آيات قرآنی »

خوشا سالی دگر هم از عمر تو گذشت!

نوشته شده توسطصداقت...! 1ام شهریور, 1392

امروز اول شهریور است.

در ایران و شاید بسیاری از کشورهای جهان که کتب ابوعلی سینا هنوز تدریس می شود یاد و خاطره ابو علی سینا زنده تر شده و تولدش را به روش های مختلف تبریک می گویند.
و البته در ایران آغاز هفته دولت است و زنده شدن یاد و خاطره شهید باهنر و شهید رجائی و
در حد بسیار محدودتر روی گوشی بنده گهگاهی پیامی پدیدار که تولدم را تبریک می گوید از دوستی که شاید یک سالی می شود سراغی از من نگرفته.
به جشن تولد اعتقادی ندارم تبریک و جشن مال زمانی است که گذر 4 فصل دیگر از عمر در من اندیشه ای ایجاد کرده باشد که خود را یک سال به ملاقات خدا نزدیکتر ببینم که در این دوره و زمانه شبیه لطیفه است. بیشتر اوقات

 

برای دوستانم این حدیث را روی صفحه اول کتابی می نویسم و در اولین دیداربعد از تولدش به او هدیه می دهم، برای بعضی ها هم که وبلاگ یا سایت دارند به عنوان نظر می گذارم در هر مطلبی که شد. شاید اصلا خودشان هم یادشان نباشد تولدشان است البته خیلی محدوتر نه اینکه هرجا این حدیث را دیدید من نوشته باشم و اما حدیث
ما اَسرعَ الساعات فی الیوم، و اَ سرَع َالایام فی الشَّهر و اسرع الشُّهور فی السَّنه و اسرع السِّنین فی العُمر
چه شتابان است ساعت ها در روز و چه پرشتاب است روزها در ماه و چه سریع می گذرد ماهها در سال و چه پر شتاب است سالها در عمر/ نهج البلاغه خطبه 188
فکر میکنم زمانی که ما به میزان رشدی در معنویت نرسیده ایم که تکرار تولدمان را رشد در بندگی و نزدیک شدن به ملاقات خدا
و محبوب ببینیم جشن تولد بهانه ای است برای با هم بودن و محبت دیدن از هم.
اما به چه قیمتی نمی دانم. شاید به قیمت چشم و هم چشمی، اذیت شدن خانواده، دلگیر شدن نزدیکانی که همیشه با ما هستند و محبتشان را اثبات کرده اند برای خریدن محبت کسانی که سالی یک بار ما را یاد می کنند، به قیمت نبودن عزیزانمان تا پاسی از شب رفته برای پرداخت هزینه های آن، نا رضایتی محبوب اصلی خدا که سرچشمه همه محبت هاست خلاصه خیلی وقت ها به قیمت از دست دادن محبت های قشنگ تر و واقعی تر. این که خانواده احساس کند تو آن قدر بزرگ شده ای که برای تایید کسی که ناتوانیش را در لباس و جشن و … پنهان می کند آن ها را به زحمت و خدای ناکرده حرام و مال شبهه ناک نمی اندازی به محبت نزدیک تر است یا تایید کسی که از محبت به هم زدن آرامشت را با سخنانش یاد گرفته. اینکه همسرت تو را در کنار خود ببیند نه در جبهه خودخواهی و مقابلش زیباتر و به محبت نزدیکترنیست؟! شاید بگویی برای فرزندم است نباید سرخورده شود مخالفم به فرزندت یاد نده پدرش کیف پول است و باید و حتما هر خواسته ای او دارد برآورده کند او را به عنوان بزرگ خانواده و مدیر زندگی به فرزندت بشناسان و الا در برابر خدا مسئولی وقتی اینگونه بودی به خاطر خدا ببین زندگی چقدر شیرین و مردت چقدر مهربان است و بخشنده. خلاصه اینکه عاقل باش و برای ذره ای محبتِ شاید نا خالص، عزیزانت را نرنجان و آرامش زندگیت را به هم نزن و با خدا بودن را قرار بده سرلوحه اعمالت و البته آقایان و قتی می بینید همسرتان این را نشانه محبت شما می بیند سعی کنید فراموش نکنید. هدیه تولدشما در هر روزی از سال این نوشته به شما و هدیه شما به من لحظه ای فکر به سخنانم/ حق یارتان
منبع: دل نوشته های صداقت/ دفتر خاطرات شخصی

نظر از: داغون [بازدید کننده]
داغون

این قافله عمر عجب می گذرد!!!
ممنون قشنگ بود

1392/06/07 @ 00:23


فرم در حال بارگذاری ...