« یعنی چه!مردم اگر! »

عامل ناشناخته!

نوشته شده توسطصداقت...! 2ام تیر, 1393

با اینکه هنوز موفق نشده بودم برای دیدار دوستم به منزلشان بروم اما یکی دو باری که به بهانه گرفتن کتاب و … او را دعوت کردم به خانه مان دعوتم را رد نکرد. از ویژگی های خاص او که هرگز به او نگفته ام دقت زیاد در نوع لباس پوشیدن ها ، وسایل و دکوراسیون است البته نه از نوع غیر اسلامی و فراتر از رضایت میزبان. اتفاقا گاهی دقت ها یش برایم جالب بود. در این چند بار همیشه از قفسه های کتاب و … بنده که درست روبروی محل نشستن است تعریف می کرد. اما راستش را بگویم باورم نمی شد آخر چند تا کتاب که کنار هم گذاشته شده و با نظمی که همه جا مرسوم است چه سلیقه ای دارد. و از همه مهمتر اینکه .وقتی بعد از به دنیا آمدن فرزندش به دیدارش رفتم بیشتر حس کردم که واقعی نیست. عجیب با سلیقه بود. بار آخری که به منزلمان آمد خیلی زود فهمیدم که متوجه تغییر دکوراسیون شده. حتی نپسندید و بالاخره به زبان آورد. گفت: پس غنچه های گل خشکی که جلو قفسه ها بود کجاست؟ چرا حفظ رنگ کتاب ها و … را به هم زده ای؟ چرا بعضی قفسه ها خالی تر و بعضی ها فشرده تر است؟ دوباره قرآن خریده ای؟ ضمن تعجب از دقتش با لبخندی همراهیش کردم و گفتم. غنچه ها که از بوته های گل باغچه بودند وقتی نمی توانستم در حیاط بنشینم چند غنچه همراه خود می آورم که طراوتش همراهم باشد، کم کم انباشته و خشک شده بودند چون جایی نداشتم برای محافظتشان آنجا قرار داده بودم دیدم هر چه می خواهم کتابی بردارم یا باید قید کتاب را بزنم یا گل ها چون می افتاد و ضمن خرد شدن همه اتاق را کثیف می کرد منتقلشان کردم به گلدان آنجاست حالا فقط جای گلدان را تغییر می دهم. اینکه بعضی قفسه ها خلوت و بعضی فشرده تر است به خاطر این است که یکی از قفسه های پایین را خالی کرده ام برای قرآن و نهج البلاغه و صحیفه و یکی دو کتاب در دست مطالعه. حالاهم در دسترس هستند و هم اینکه خارج کردن آن ها از بین کتاب ها آسان تر شده،  به اضافه اینکه نیازی به احتیاط نیست که چون تمام کتاب ها نظمشان به هم می خورد و حوصله درست کردنشان را ندارم یا ممکن است مهمان بیاید یا وقت ندارم و …قید خواندن کتاب ها را بزنم. هنوز هم دور از سلیقه و نظم نیست هست؟ تاملی کرد و گفت خوب نه. قرآن جدید نیست همان هدیه مدرسه است. به خودم گفتم اصلش قرائت است شاید مردم و نرسیدم به آن بعدی که قرار است بیاید برای استفاده، آن را از دور دست ها بیرون آوردم و قرآن های قطع جیبی را به جای آن گذاشتم و هدیه را با جلدی از نایلون و قابل تعویض چند ماه یکبار و قرار دادن در رحل هنگام قرائت محافظت کردم نه با پنهان کردن و استفاده نکردن. به اضافه اینکه چون خطش درشت تر و خواناتر است هر چند چشمانم ضعیف نیست اما چون انرژی برای تمرکز نمی خواهد قرائت را خستگی ناپذیر کرده و چون معانی روبرو نوشته شده راه فرار از معانی را بسته، باور کن این کشف معجزه کرده تو هم امتحان کن. یعنی ظاهرا مبارزه کردم با حساسیتی که به خاطر حفظ آن گاهی اجازه نمی دهیم حتی یک بچه کنجکاو نگاهی به کتاب و وسایل بیاندازد و با گناه دل شکستن و اذیت شدن بچه و شاید تندی با بقیه از نظم و سلیقه خود دفاع می کنیم و اصلش را بخواهی عزیز مبارزه کردم با یک عامل ناشناخته که ظاهرش دوست داشتنی و قابل تایید اما باطنش غریب ماندن قرآن و کتب بی نظیر شیعه و درصد پایین مطالعه در خانه ها ست. تعریف نادرست از دکوراسیون و نظم و استفاده از کتب قطع جیبی برای همه زمان ها .



فرم در حال بارگذاری ...