« فرمانده ای که دنیا را مدیریت می کرد! | ارکان زندگی انسانی! » |
این عمار؟!!
نوشته شده توسطصداقت...! 24ام دی, 1398پایان ترم و دقیقه نودی ها. وقتی آدمیزاد ضعف باور و یقین دارد و نمی فهمد زمان قابل جبران نیست و هر ثانیه که می گذرد از ظرف عمر او کم شده و حرف از جبرانی هم اگر هست با فدای مقدار دیگری از زمان است و هزینه های دیگر، همه اوقات ترم را با غفلت می گذراند و همه کارها را به امید فرجه امتحانات تلمبار می کند. غافل از اینکه دشمن بیدار است و سردار درست در همین گمان زمان داشتن برای جبران، به آرزوی دیرینه اش می رسد. با رفتن چهره مقاومت بین المللی و محبوب دل های یک ملت مقاومت از سراسر جهان مگر دل و دماغ انجام کارهای عقب افتاده را داری؟
امتحانات شروع شده. حالا هم باید امتحان را بخوانم هم تحقیقاتم را بنویسم. سخت است! زمان تفاوت بزرگی نشان می دهد. روزی که وقت نوشتنش بود سردار داشتیم، حالا که وقتش گذشته سردار رفته است.
نمی دانم این گریه های بی اختیار وقتش آن روز بود یا حالا؟! قدرت تن دادن به مشروطی ندارم. یک عمر ممتازی با مشروطی این مقطع تناقض دلخراشی دارد. پس باید بنویسم. قدرت نوشتن ندارم. از بردن نام «انجام پژوهش» نزدیک است روح از کالبدم خارج شود. این پژوهش است و فهم بیشتر؟! ولی باز هم می نویسم! با اشک و دستان لرزان. باز هم می نویسم. برای نوشتن هر کلمه نیازمند اینترنت آمریکایی هستم. برای ترجمه باید از گوگل جاسوس استفاده کنم. برای فرستادنش برای استاد باید تلگرام نصب کنم. برای نصب تلگرام به گوشی هوشمند غیر ایرانی با سیستم عامل اندرویدی بیگانه نیازمندم. برای آرام شدن از آنهایی که تلگرام دارند خواهش می کنم مداحی را از کانال حمایت از سردار دانلود و برایم ارسال کنند. حمایت از تو؟اینجا؟! باید شیر ایت داشته باشم! چقدر وابسته شده ام؟!! مداح می خواند: «نمیشه باورم خبرایی که میشنوم!…». احساس می کنم سر انگشتانم آغشته بخونی پاک است! قلبم در سینه سنگینی می کند: «سردار سردار! ببخش که مسئولین خواب بودند و شاید هستند و ما منفعت طلب شدیم بجای انسان بودن و همراه شدن و الهی شدن! نخواستیم در این تکنولوژی وابسته نمانیم. با اینکه می توانیم. خیلی ها باور م نمی کنند که کسی با تکنولوژی مخالف نیست. حرف ما این است؛ از خودمان نپرسیدیم چرا فقط استفاده کننده محصول تکنولوژی بیگانه باشیم؟ استفاده از محصول تکنولوژی به چه قیمت؟ ما را چه شده؟.دشمنان تو در همه ثانیه های ما در حال نفوذند! دارم دق می کنم. أین عمار؟أین عمار؟أین عمار؟»!
نوشته شده توسط مدیر وبلاگ/ 24 دی 1398
سلام خیلی زیبا بود
واقعا این داغ برای هممون سنپین بود
ولی امیدوارم باعث افزایش بیرت و همتمون بشه
انشاءالله
سلام
چقدر حرفهای من بود .
این ترم خبری از ممتازی نیست ؟
اما کاش خبر از بی بصیرتی نباشد .
با سلام و احترام روحشان شاد. اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم. التماس دعا یاحق
فرم در حال بارگذاری ...