حکمت!

نوشته شده توسطصداقت...! 6ام آبان, 1393

ائمه علیهم السلام فرموده اند

شما خود را اصلاح کنید

ما خودمان به سراغ شما می آییم و لازم نیست شما دنبال ما باشید.

جرعه وصال(چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت)/ ص 28

همراهی با کاروان کربلا14

نوشته شده توسطصداقت...! 6ام آبان, 1393

پس از آن امام حسین علیه السلام سوار بر راحله خود شد و به صورت بلند و با صدایی که بیشتر مردم می شنیدند فریاد برداشت و اولین خطبه خود در روز عاشورا را برای مردم بیان نمود.

توضیحات مختصر

* گزیده ای از سخنان امام حسین علیه السلام در اولین خطبه برای مردم  در روز عاشورا
ای مردم! به هوای نفس عجلت مکنید و گوش به کلام من دهید تا شما را بدانچه سزاوار است موعظتی گویم و عذر خودم را بر شما ظاهر سازم. پس اگر با من انصاف دهید سعادت خواهید یافت و اگر از در انصاف بیرون شوید، پس آرای پراکنده خود را مجتمع سازید و زیر و بالای این امر را با تامل ملاحظه نمائید تا آنکه امر بر شما پوشیده و مستور نماند، پس از آن بپردازید به من و مرا مهلت مدهید، همانا  ولی من خداوندی است که قرآن را فرو فرستاده و اوست متولی امور صالحان.

*گریه زنان
در این وقت خواهران و دختران حضرت از شنیدن این کلمات گریستند و صدای آنها شنیده شد. حضرت  به جناب علی اکبر علیه السلام و عباس بن علی را  فرمود؛  نزد ایشان  بروید و آنها  را ساکت کنید چرا که سوگند به جانم که بعد از این گریه ایشان بسیار خواهد شد.پس چون زنها ساکت شدند و پس از حمد و ثنای خدا و درود بر حضرت رسول و ملائکه و رسولان خدا و با بلاغتی که هرگز پیش و بعد از حضرت متکلمی با آن سخن نگفت ادامه داد و فرمود.

* ادامه سخنان امام حسین علیه السلام
ای جماعت. نیک تامل کنید و ببینید من کیستم و با که نسبت دارم. آن گاه با خویش  آئید و خویشتن را ملامت کنید و نگران شوید که آیا شایسته است برای شما قتل من و هتک حرمت من؟ ... آیا به شما نرسیده است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در حق  من و برادرم حسن فرمود که ایشان دو سید جوانان اهل بهشتند؟پس اگر سخن مرا تصدیق کنید اصابه حق کرده باشید. به خدا سوگند که هرگز سخن دروغ نگفته ام از زمانی که دانستم خداوند دروغگو را دشمن می دارد. با این همه اگر مرا تکذیب می کنی پس در میان شما کسانی هستند که از این سخن آگاهی دارند. اگر از ایشان بپرسید شما را خبر می دهند. بپرسید از جابر بن عبدالله انصاری و ابو سعید حذری و سهل بن سعد ساعدی و زیدبن ارقم و انس بن مالک تا شما را خبر دهند. همانا ایشان این کلام  را در حق من و برادرم حسن از رسول خدا شنیده اند. آیا این مطلب کافی نیست شما را در آنکه حاجز ریختن خون من شود؟!!!…
… ادامه دارد

(1) منتهی اآمال/ شیخ عباس قمی/ جلد اول/ صص 558 و 559

الهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام آبان, 1393

الهی!

شکرت که از ابلهان رنج می برم.!

الهی نامه حسن زاده آملی/ ص 61

به چه دل بسته!

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام آبان, 1393

دنیا پرستان را بنگرید که به چه دل بسته اند و بر سر چه با هم نزاع دارند

به دنیایی از کاغذ و مقوا و خانه عنکبوت!

جرعه وصال(چکیده ای از اندیشه های آیت الله بهجت)/ ص 66

حکمت!

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام آبان, 1393

ما با امام میثاق بسته ایم و بر عهدمان وفاداریم؛ زیرا که او

به اسلام و قرآن وفادار است.

اگر چندین بار مرا بکشند و دوباره زنده کنند، دست از او بر نخواهم داشت

و راه سعادت بخش حسین علیه السلام را ادامه خواهم داد.

این نوید خوشبختی آینده زندگی ماست. باید راه شهیدان اسلام را پیمود تا

سر انجام نقطه نهایی که همان مسیر تکامل و ملکوت اعلای خداوند پاک و منزه است سر رسد.

باید از جان و مال گذشت.

شهید میر حسین ذاکری/ حرف های شنیدنی/ پا به پای شهدا 11/ موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت/ ص 54

همراهی با کاروان کربلا13

نوشته شده توسطصداقت...! 5ام آبان, 1393

چون سپیده روز دهم  محرم دمید امام حسین علیه السلام نماز گذاشت. پس از آن به تعبیه سپاه خود پرداخت.  از آن سوی نیز عمر سعد لشکر خود را مرتب ساخت.(1)

توضیحات مختصر

* گزیده ای از سخنان امام علیه السلام با اصحاب در صبح روز عاشورا
پس  از حمد و ثنای خدا فرمود: همانا خداوند عزیز و جلیل اجازه شهادت شما و مرا در این روز داده و وظیفه شما صبر و جنگ است…و در پایان چنین دعا کردند: خدایا تو در مشکلات پناهم هستی، در سختی ها امید من، بر بلا و مصیبتی که نازل می شود پناه و یاورم هستی، تو  ولی هر نعمتی، و صاحب هر نیکی، و غایت و پایان بخش همه آرزوهایی!…(2)

* آغاز گر جنگ
لشکر پسر سعد حرکت کرده و گرداگرد لشکر امام حسین علیه السلام جولان دادند از هرطرف با خندق و آتش روبرو شدند. پس شمر با صدای بلند فریاد زد ای حسین پیش از آنکه قیامت رسد شتاب کردی به آتش!
حضرت فرمود: گوینده کیست؟ گویی شمر است. گفتند: بله جز او نیست. فرمود: ای پسر زنی که بز چرانی می کرده تو سزاوارتری به دخول در آتش.
مسلم بن عوسجه خواست تا تیری به جانب آن ملعون پرتاب کند که امام اجازه ندادند . مسلم گفت: اجازه دهید تا او را با تیر هدف قرار دهم که او فاسق و از دشمنان خدا و از بزرگان ستمکاران است وخداوند مرا به او تمکین داده. حضرت فرمود: مکروه می دارم که من با این جماعت  مقاتله را آغاز کنم. در این هنگام امام حسین علیه السلام سوار بر اسب خود شده و با صدای بلند که بیشتر مردم آن را می شنیدند فریاد برداشت و  خطابه ای برای آنها ایراد نمودند.(1)

(1) منتهی اآمال/ شیخ عباس قمی/ جلد اول/ صص 556 تا 558
(2) مقتل الحسین علیه السلام سید ضیاء الدین تنکابنی ص454 و 55 نقل شده است.
مشابه این مطالب در کتب لهوف/ ترجمه علیرضا رجالی تهرانی /ص 133


 
مداحی های محرم