« الهی!سزای قدر تو شاها به دست حافظ نیست! »

نگاه زیبا!

نوشته شده توسطصداقت...! 19ام شهریور, 1393

درست مقابلم نشسته بود. هر چه می خواستم اعتنایی به نگاهش نکنم نمی شد. گاهی  نگاهش به عمق وجودم نفوذ می کرد و محبتش را کاملا درک می کردم ؛ انکارش ناممکن بود. اینکه از دست من غذا می خورد عجیب است. یک سال بیشتر ندارد اما چند وقتی است راه رفتن هایش ما را بیچاره  محبتش کرده. کم کم به ما عادت کرده.   این روزها فاطمه گهگاهی تنها به خانه ما می آید و بد ون بهانه گیری  نبودن پدر و مادرش  ما را به فیض می رساند. لقمه بعدی را که به دستش دادم ناگهان صدای هولناکی شنیده شد فاطمه با نگاه ملتمسانه اش از ترس  به من و دهان باز و حرکت ناشی از ترسی که  بدنش داشت  گریه افتاد چند دقیقه ای از شدت گریه صورتش سیاه شده بود خیلی ترسیده بودم و دست به دامن مادرم شدم. مادرم با مهربانی و … او را آرام کرد طول کشید تا دوباره غذا خوردن را ادامه داد. بعد از شنیده شدن چند صدای  آرامتر صدای بوق بوق شنیده شد و مشخص شد صدا از ترقه های کاروان شادی است. با خودم گفتم. چقدر خوب بود بصیرتمان بیشتر بود و به فکر کودکان، زنان باردار، پیر مردها وپیرز ن ها، آنها که تنها هستند ، آنها که خوابند، آنها که بیمارند، آنها که عزادارند و… نیز بودیم نه فقط شادی کاذب خودمان. فردا پدرم هراسان به منزل آمده بود علتش را جویا شدم. بابا گفت : جوانی که دیشب به مغازه آوردند که لباسش را خارج و آتش بدنش را  که از سر تا پایش را فرا گرفته بود خاموش کنند در بیمارستان فوت کرده. ترقه کاروان شادی، جان جوان 24 ساله را گرفت . فردای آن روز کاروان به جای شادی در محفل عزا حضور یافتند و یادگار شب اول زندگی  مشترک عروس خانم مرگ عموی جوانش بود. نمی دانم کی  نگاهمان به شادی عوض شد و تا کی معنای شادیی که برای خود تعریف کرده ایم از ما قربانی جوان و شادی و دعای خیر و رضایت خدا  می گیرد و تا کی نمی خواهیم به معنای  خدایی آن که معصیت خدا نداشتن است بازگردیم. کدام دین مردم آزاری و جوان کشی را شادی می داند نمی دانم. فقط می دانم هر کجا به گفته خدا اعتماد نکردیم باختیم!

عکس زینتی است.

نظر از: گفته ها و ناگفته های یک طلبه [عضو] 

سلام عزیزم
هر جا به گفته خدا اعتماد نکردیم باختیم!واقعأ این جمله حکمت بود…
ما شادی و نشاط را خلاصه کردیم در ساز و آوازی و نارنجکی و ترقه ای و امثالهم….
اگر هم اعتراض کنی به این وضع متهمی به….
بگذریم…
ان شاالله عروسی شما به عافیت خواهرجان…

پاسخ دادن:
سلام نازنین دوست
چقدر زود حکیم باشی شدیم!(با لبخند)
از حضور گرم شما سپاسگذارم
ان شاء الله از همه جوانان ایران اسلامی به سلامت
در پناه حق

1393/06/22 @ 12:17
نظر از: یادگاری [عضو] 

سلام گلم.زیبا بود مهربان و قابل تامل.خدا کند همه جا با آگاهی فکر کنیم و اقدام.خدا کند کاری نکنیم که پشیمان شویم.

پاسخ دادن:
سلام دوست عزیز
زیبایی از نگاه شماست. الهی آمین
از حضور گرمشما سپاسگذارم
در پناه حق

1393/06/19 @ 23:57
نظر از: fakhre batha [عضو] 

!!!!!!!!

پاسخ دادن:
سلام گرامی
واقعا جای تعجب و تامل دارد
از حضور شما سپاسگذارم
در پناه حق

1393/06/19 @ 02:10


فرم در حال بارگذاری ...