« سبک زندگی حسینی1دگر آنجا که روم عاقل و فرزانه روم! »

همراهی با کاروان کربلا15

نوشته شده توسطصداقت...! 7ام آبان, 1393

ادامه سخنان امام حسین علیه السلام درخطبه اول امام برای مردم در روز  عاشورابه این شرح است.

توضیحات مختصر

* سخنان  شمرو پاسخ حبیب بن مظاهر
چون حضرت به اینجای کلام رسیدند(رجوع شود  به همراهی با کاروان کربلا 14) شمر گفت:
من خدا را از طریق شک و ریب، بیرونِ صراط مستقیم عبادت کرده باشم اگر بدانم تو چه می گوئی. حیب چون این سخن شمر را شنید گفت:
ای شمر به خدا سوگند که من تو را چنین می بینم که خدای را به هفتاد طریق از شک و ریب عبادت می کنی. و من شهادت می دهم که این سخن جناب امام حسین علیه السلام راست گفتی که من نمی دانم چه می گویی، البته نمی دانی، چه آنکه خداوند قلب تو را به  مهرخشم مختوم داشته و به غشاوت غضب مستور فرموده.

* ادامه سخنان امام حسین علیه السلام  در خطبه اول برای مردم در روز عاشورا
اگر بدانچه که گفتم شما را شک و شبهه ای است آیا در این مطلب هم شک می کنید که من پسر دختر پیغمبر شما هستم؟ به خدا قسم که در میان مشرق و مغرب پسر دختر پیغمبری جز من نیست. خواه در میان شما و خواه در غیر شما. وای بر شما آیا کسی از شما را کشته ام که خون او را از من طلب کنید؟ یا مالی را از شما تباه کرده ام؟ یا کسی را به جراحتی آسیب زده ام تا قصاص جوئید؟
هیچ کس آن حضرت  را پاسخی ندا و حضرت دیگر باره ندا در داد که:
ای شبث بن ربعی، ای حجار بن ابجر، و ای قیس بن اشعث و ای زید بن حارث مگر شما نبودید که برای من نوشتید که میوه های اشجار ما رسیده و بوستان های ما سبز و ریان گشته است. اگر به سوی ما آیی از برای یاریت لشکر ها را آراسته ایم؟

* جواب قیس بن اشعث
در این وقت قیس بن اشعث گفت: ما نمی دانیم چه می گویی؟ ولکن حکم بنی عم خود یزید و ابن زیاد را بپذیر تا آنکه تو را جز به دلخواه تو دیدار نکند. حضرت فرمود:
لا و الله. هرگز دست مذلت به دست شما ندهم و از شما هم نگریزم چنانکه عبید گریزند…


منتهی الآمال/ شیخ عباس قمی/ صص 559 و 560


فرم در حال بارگذاری ...