« هشتاد و پنجمین شهید دبیرستان ابن سینای همدان ! | بازنده اصلی! » |
من هیچکسم یا که درین خانه کسی نیست؟؟
نوشته شده توسطصداقت...! 19ام دی, 1394دور از حوصله بود. بازی مار و پله با کودک دو ساله ای که درکش از اعداد چیزی به وسعت 5 است سخت است. بازی بدی نیست اما مثل تابستان شادی نداشت. محمد با اینکه تازه 5 ساله شده بود چون تا عدد 500 را به راحتی شمارش می کرد و می نوشت بازی مفهوم زیباتری داشت. مخصوصا با مارگزیدگی عمه از عدد 99 و بازگشت به یک. بین بازی حس نکردم مفهوم اعداد تا صد درک نشود یعنی چه. تفاوت سنی دو برادر زاده ، تقریبا سه سال و تفاوت مفهوم اعداد صد برابر. چه ظرفیت عجیبی است سه سال عمربرای متفاوت بودن! بازی با مفهومی نه چندان جالب ادامه داشت. گوشی زنگ خورد.
جای تعجب داشت. خیلی وقت بود سراغی از دوستان نه چندان قدیمی نگرفته بود. مثل همیشه شاد بود و پر از انرژی اما با حرف از تجربه های بزرگ و گرم و سرد چشیده روزگار. گریز زد و به صنف خاصی رسید. که از آنها نبودم اما منتسب به دینداران هستند. با جملات به قول خودش خیر خواهانه از ظاهر سازی گفت و فریب دادن ها، از فساد اخلاقی و علت برکنار کردن ها، از پذیرش ها و فساد مالی، از بی سوادی و مثال های غیر قابل پذیرش برای این وسعت از اتهام و بد بینی. چه تصویری ساخت از خیلی ها. حتی از برخی ها نام برد.
مکالمه تمام شده بود. فاطمه اصرار بر ادامه بازی داشت، او را با خواسته اش رها کردم. غم تمام وجودم را پر کرده بود. اگر روزی همکاران و هم کیشان و هم صنف من کاری کنند که به جای مسخره شدن برای چادری بودن، تعصبی بودن و … که ارزش های فراموش شده است، با جمعی سرزنش شوم که ناهنجاری و رفتار های غیر اخلاقی تعدادی از آنها منسوب به جمع گردد توان بخشش دارم؟ چطور ما انسان ها با تصور مومن بودن و روشنفکری و تجربه داشتن نسبت به دیگران اینگونه راحت صحبت می کنیم؟ آن هم نه یک نفر یک مجموعه از انسان ها با فعل جمع؟!! چگونه جواب خون دلی که پاکان این مجموعه ها می خورند را نزد خدا خواهیم داد؟ چگونه در رفتارمان خود خواهیم و متوجه صنف و گروه و همکار و هم کیشان و حتی خانواده خود نیستیم؟ چرا خدا باوریمان در حد مشت نمونه خروار است؟ چرا برخی موارد نادر را برای خلاقیت به خرج دادن و تایید با سواد بودن خود در بوق و کرنا جار می زنیم و گاهی صدها هزار نفر را نه یک کشور و آیین را بد نام معرفی می نماییم؟
هضم حرف هایش از مار و پله بازی با کودکی که تا عدد 5 را می شناخت مشکل تر بود. گاهی لازم است وسعت روح خود را با شناخت باید ها و نباید های اسلام تا جایی افزایش دهیم که بفهمیم اعداد گناه بالاتراز یک تا پنجی است که می شناسیم و این وسعت گاهی تا میلیون ها حق الناسی است که با استفاده از فعل جمع شامل خود می نماییم و به یاد داشته باشیم هر گناهی یک گناه نیست، تا از کدام سکوی جامعه و دینداران محسوب شوی.
نوشته شده توسط: صداقت/18 دی 94
از یک دید دیگر به مباحث اخلاقی پرداخته شده!خیلی خوبه
پاسخ دادن:
با سلام
متشکرم
از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم
در پناه حق
فرم در حال بارگذاری ...