« نه به خدا چنین نیست!علت تمام دشمنی ها! »

کمی بزرگ شو!

نوشته شده توسطصداقت...! 7ام آذر, 1393

از صبح درگیر مقاله بودم. نگاه به صفحه مانیتور  خسته ام کرده بودم . شنیده شدن  صدای برادر زاده ها حس عجیبی منتقل می کرد؛ خوب و بدش را تشخیص نمی دادم. خواستم توجهی نکنم فایده ای نداشت.  عمه گفتن های پسر بچه چند ساله  مرا بیچاره  محبتش  کرده بود؛  هر چه جوابی می دادم که برود نمی شد. خلاصه  کار به بازی  اجباری کشید.  بین بازی مرتب می رفت کنار بابایش که مشغول صحبت کردن با مادرم بودن و می خواست بازیش را نگاه کند. برادرم از این کارش حس خوبی نداشت.  بازی را متوقف کردم و گفتم: بازی تمام شد تو که برادر مرا اذیت می کنی من هم بازی نمی کنم. این را عمدا گفتم. آن قدر حرف زدن هایش برایم شیرین است که گاهی عمدا چیزی می گویم تا با آب و تاب برایم حرف بزند.  اول مکث کرد بعد نگاهم کرد و گفت عمه من که اذیت نمی کنم بازی می کنم تازه برادرت کو؟ گفتم آنجاست و برادرم را  نشان دادم و گفتم آنجاست کنار مامانم. اول نگاه کرد به آنها بعد به من. اخم کرد. عمه اون بابای خودمه و اون هم مامان جون خودم. گفتم نخیر اون بابای تو نیست برادر خودمه  ومامان خودم . از من اصرار و از او تکرار. فکر نمی کردم این قدر زود به  گریه برسد. خندیدم و بغلش کردم و گفتم عمه عزیزم بابای تو برادر من هم هست. آبجی بابا میشه عمه. انگار هنوز هم پذیرشش سخت بود و نمی خواست از وابستگیش کم کند . دیگر بازی نکرد و رفت به بابایش تکیه زد و نشست. رفتارش برایم شیرین و باور نکردنی بود. معادله  حل شده بود و خیلی ساده به نظر می رسید مگر فرقی داشت ! چطور با این همه فهم هضمش برایش سخت بود. حتی علاقه ای که به من  و بازی کردن داشت  پذیرش را برایش آسانتر نمی کرد. اما کمی که فکر کردم دیدم  خیلی هم عجیب نیست. رفتار  ما هم  به نوبه  خود گاهی از او بچه گانه تر است. آن زمانی که گناه می کنیم و  عصر جمعه می گوییم  آقا تو را قسم به شهیدان  ظهور کن !

نظر از: مریم [عضو] 

سلام دوست عزیزم
سی ساله شدم هنوز کودک هستم
همبازی بادوبادبادک هستم
عاشق بشوم نه بچه هامنتظرند
من مادرچندکفش دوزک هشتم.
خداکندکه زودبزرگ شویم تاجمعه ی بعدی نیامده

پاسخ دادن:
سلااام باوفا دوست
زیبا بود و لطیف
الهی آمین
از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم
در پناه حق

1393/09/08 @ 00:36
نظر از: zahra [بازدید کننده]
zahra

ما بقول خودمون بزرگ شدیم وگرنه اشتباهاتی داریم که هیچ بچه ای هم انجام نمیده…خدا عاقبتمون رو بخیر کنه…دلم برا همتون تنگ شده…

پاسخ دادن:
سلاااام عزيزم خانم مهندس
چه عجب!
واقعا. الهي آمين
ما بيشتر. انگار صد ساله نيستي. كاش زود تموم بشه. مواظب خودت و خوبيات باش
از حضور زيبات متشكرم
در پناه حق

1393/09/07 @ 00:29


فرم در حال بارگذاری ...