« قابل توجه شیعیان امام علی علیه السلاماهل باش! »

گاهی!

نوشته شده توسطصداقت...! 11ام اسفند, 1392

گاهی دلم برای خودم تنگ می شود

و با جنسی از غروب رنگ می شود!

نظر از: گفته ها و ناگفته های یک طلبه [عضو] 

سلام صداقت جان
جدی میفرمایید؟شما این چنین شرایطی برای حوزه رفتن دارید؟!
چقدر سخت و مشقت زا!!!
البته من خودم هم یک مدتیه شرایط خیلی سختی دارم، مسیر طولانی و بین شهری که حداقل یک ساعت و نیم توی راهم،آژانس های پرهزینه…خستگی فراوان وهمچنین شرایط متأهلی…اینها نیمی از مسائلیه که من برای حوزه رفتن دارم باهاشون کنار میام…تازه خواهر جان در بعضی از جلسات و کلاسها هم به خاطر این مسائل نمیتونم حاضر بشم!!!که حدودأ یک سال از هم پایه ای های خودم به دلیل این شرایط عقب افتادم!!!
اما عزیزجانم چه عرض کنم فکر میکنم اینطور که شما میفرمایی شرایط شماها هم خیلی سخت باشه…
مهربان جان سرزنشی در کار نیست،افتخار در کاره…
روی سخن من به عده ای بود که با داشتن شرایط مساعد، انگیزه و هدف مشخصی برای حوزه اومدن ندارند…
اما ان شاالله اجر و ثمره ی این مشقت ها باشه با خداوندعزیز…
در پناه حق…

پاسخ دادن:
سلام دوست عزیز.
البته شرایط من خیلی سخت نیست چون بین شهر ما و شهر محل تحصیل وسیله نقلیه برای رفت و برگشت تا حدودی فراهم استو ما سه نفریم از سه پایه که مجبوریم با هم هماهنگ شویم اکثر مواقع یکی دو ساعت باید بشینیم تا همه با هم بتونیم بریم. اما بچه های روستامون واقعا چنین شرایطی دارند و بسی سخت تر. مثلا ی دوست هم کلاسی دارم ساعت 6 و نیم از خونه میاد بیرون زمستان و تابستان و بیشتر مواقع 8 می رسه. کلی راهم باید پیاده بیاد چون مسیر حوزه ما تاکسی خور نیست و …
منظورم این نبود که سرزنش کردید منظورم این بود که دلایل موجهی هم داریم.
در پناه حق

1392/12/12 @ 15:39
نظر از: زهرایی [بازدید کننده]
زهرایی

دلم واقعا برای خودم تنگ شده…
بسیار زیبا عزیزم..

پاسخ دادن:
به به خ مهندس اونم از نوع کامپیوترش. چ عجب یاد ما کردی؟ ممنونم. بازم سر بزن. منتظر اومدنت به شهرستان هستم

1392/12/11 @ 23:33
نظر از: زهرایی [بازدید کننده]
زهرایی

دلم واقعا برای خودت تنگ شده…
بسیار زیبا عزیزم..

پاسخ دادن:
سلاااااااااااااام مهندس جان. کجایی دختر؟ پس کی این کلاسا تموم می شه بر می گردی. خسته شدم.

1392/12/11 @ 23:33
نظر از: گفته ها و ناگفته های یک طلبه [عضو] 

سلام عزیزجان
خوبیم،شما خوبید ان شاالله؟
پی گیری!!!من که همچنان پیگیر همه ی مسائل حوزه هستم،مثل یک دغدغه ی اساسی!!!
مدرسه شما مگه چطوره؟!
بی انگیزگی!خب این عزیزان بی انگیزه از اول نباید میومدند حوزه! مشخصه که یا برای گذروندن اوقات و نداشتن محیطی دیگه میومدند یا حوزه را یک محیط رویایی میدیدند!!!اون وقت میشده که مواجه با درسهای سخت و سنگین حوزه میشدند و جا میزدند و با حوزه خداحافظی می کردند و این میشده دلیل ریزش!
هرکس یک هدفی داره…وقتی هدف ضعیف یا رویایی و نامشخص باشه نتیجه ریزش میشه!
من چهار پنج ساله از حوزه اومدنم میگذره،هنوز برای حوزه و معارفش درست مثل روز اولم!!!
پاسخ دادن:
سلام عزیز. ممنون ما هم خوبیم. هیچ طورش نیست ی کم متفاوته البته بیشتر روحیات طلابش نه مسئولین
نه اینگونه نیست. خیلی ها با انگیزه تام میان. تصوراتشان هم درسته و اخلاصشون. نمی دونید بعضی بچه های ما برای رفت و آمد بین حوزه و منزلشون چ می کشند. شاید یک ساعت سر راه ایستادن اون هم برای ی ربع ساعت راه. نمی دونم بچه های شهر این درک می کنند که ماشین از روستا برای شهر مورد نظر نیست یعنی چی؟! خوابگاه نداشتن یعنی چی؟ روزی ده هزار تو مان کرایه دادن یعنی چی؟ و اینکه حوزه ما جزء مناطق محرومه و مستمری هم به بچه ها تعلق نمی گیره که کمک خرجشون باشه. بعضیا وضع زندگیاشون ضعیفه و در مضیقن. خود ما 4 نفریم از شهرمون و هر روز با آژانس رفت و آمد داریم. کسانی که از روستاهای اطراف میان باید تنها با آژانس بیان. هر کسی ی ظرفیتی داره. به اضافه اینکه محیط های کوچک فشار روحی حوزوی بودن خیلی بالاست. شهر ما حدود ده هزار نفر جمعیت داره 3 نفر حوزه ما درس می خونن!روی صحبتم با شما نیست ولی باید ب بعضیا حق بدیم نه سرزنش کنیم!

1392/12/11 @ 22:42
نظر از: مرادی [عضو] 

سلام خانم صداقت عزیز

الهی و ربی من لی غیرک

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج

پاسخ دادن:
سلام دوست عزیز. خوش آمدی. از حضورت ممنونم.
در پناه حق


الحاقیات:
  • 12.jpg -   ضمیمه یافت نشد!
1392/12/11 @ 19:58


فرم در حال بارگذاری ...