ملامتگو چه دريابد !
نوشته شده توسطصداقت...!هوا خواه تو ام جانا و مي دانم كه مي داني
كه هم ناديده مي بيني و هم ننوشته مي خواني
ملامتگو چه دريابد ميان عاشق و معشوق
نبيند چشم نابينا، خصوص اسرار پنهاني
دريغا عيش شبگيري كه در خواب سحر بگذشت
نداني قدر وقت اي دل، مگر وقتي كه در ماني
ملول از همرهان بودن طريق كارداني نيست
بكش دشواري منزل، به ياد عهد آساني
الهی!
نوشته شده توسطصداقت...! 31ام شهریور, 1393الهی!
حسن آملی مالامال آمال بود
در راه یک امل همه را پایمال کرد«یا منتهی امل الاملین»
دیگر خود دانی!
الهی نامه آیت الله حسن زاده آملی/ ص 26
حکمت!
نوشته شده توسطصداقت...! 31ام شهریور, 1393شر با شر خاموش نمی شود چنان که آتش با آتش
بلکه شر را خیر فرو می نشاند و آتش را آب
515 گفتار نیک/ مجتبی رمضانی / ص 96
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 31ام شهریور, 1393حکیمی از محلی می گذشت.
کودکی دید از جای گل آلوده ای راه می رود او را صدا کرد و گفت: بچه جان مواظب باش نلغزی
طفل زیرک و فهمیده بی درنگ جواب داد:
ای حکیم! لغزش من سهل است
تو مواظب باش نلغزی که از لغزش تو پیروانت هم می لغزند.
اندر لطایف روزگار/ علیرضا مرتضوی کرونی / ص 110
مشکل حکایتی است که تقریر می کنند!
نوشته شده توسطصداقت...! 30ام شهریور, 1393فی الجمله اعتماد مکن بر ثبات دهر
کاین کارخانه ایست که تغییر می کنند
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می کنند
حکایت!
نوشته شده توسطصداقت...! 30ام شهریور, 1393در زمان عبدالناصر سرمایه داری آمریکایی به مصر آمد.
در فرودگاه زمانی که روزنامه ای از جوان فقیر مصری خرید هر چه در جیبهایش گشت پولی نیافت.
ناچار به جوان گفت: روزنامه را پس بگیر جوان گفت: برو پول نمی خواهم
سرمایه دار از اینکه جوانی فقیر پول روزنامه گران قیمت خارجی را نگرفت متحول شد.
پس از بازگشت تمام هستی چند میلیاردی خود را به جوان عرب بخشید
و از طریق نامه دادگستری مصر به او خبر داد.
و در وصیتنامه خود نوشت:
هنوز نسبت به این بچه احساس حقارت می کنم چرا که او از من سخاوتمندتر است
او مرا نمی شناخت و این عمل را داشت و من ادای دین می کنم.
او هنوز از من سخاوتمند تر است.
حکایت ها و لطیفه ها / جلد 3/ شعبانعلی لامعی/ ص 84