« راه های مشتاقان (17)ای عشق..! »

قصه اسیری...!

نوشته شده توسطصداقت...! 14ام آذر, 1394

سرگرم کتاب و دفتر بودم .  صدای سخنران  که از سختی اسارت اهل بیت علیهم السلام سخن می گفتند،  و سخت ترین مصیبت برای امام زمان اسارت عمه جانشان حضرت زینب علیها سلام  و …به گوش می رسید. به اتاق رفتم و روبروی تلویزیون نشستم و به گریه کردن ها نگاه کردم و غبطه خوردم به این حال و هوا و حضور، که پس از آن سبکی و روشنی دل است. چقدر دلتنگ و محتاج چنین حضوری بودم. بین جاده  تمنا و حسرت در رفت و آمد بودم که گوشی همراهم زنگ خورد، برادرم بود.  تقاضا  کردند که اگر وقت دارم با همراهی ، در انتخاب هدیه ای به ایشان کمک کنم. قبول کردم و راهی بزرگترین و شناخته شده ترین  و به بیانی تنها فروشگاه لوازم خانگی شهر شدیم. زیاد شنیده بودم اما اهل خرید و بازار و … نیستم. بار اول بود به فروشگاه رفته بودم. جای غریبی بود. تنوع کالا و رنگ به حدی بود که انتخاب  وباور اسلامی بودن، سخت به نظر می رسید. نگاهم گرم دقت  بود که صدای آشنایی مرا صدا می زد.  مائد ه بود و مادرش. جای تعجب نداشت. حتما برای تهیه جهیزیه آمده بودند.   چند ماهی است ازدواج کرده دختری  محجب و از خانواده مذهبی و بدور از تجملات و عقاید خاص امروزی.  مراسم عقد دعوت بودم.  نه موسیقی داشتند نه  حرکات موزون و اختلاط و چند نوع پذیرایی و … کاملا اسلامی. حتی مراسم در منزل یکی  از آشنایان برگزار شده بود.  بعد از احوالپرسی  صاحب مغازه - که پیرمرد نورانی اهل نماز و پدر هفت دختر مومنه و محجب که البته همه ازدواج کرده اند-  با مهربانی توضیحاتی می داد و ما  گوش می دادیم. وقتی مائده سوال کرد

صفحات: 1·

آراي كاربران براي اين مطلب
5 ستاره:
 
(1)
4 ستاره:
 
(0)
3 ستاره:
 
(0)
2 ستاره:
 
(0)
1 ستاره:
 
(0)
1 رأی
ميانگين آراي اين مطلب:
5.0 stars
(5.0)
نظر از:  
5 stars

سلام و احترام
مطلب شما در نهان خانه ی روحمان درج گردید و از آن پندی گرفتیم به رو شنائی آفتاب ظهر عاشورا.
موفق باشید.

پاسخ دادن:
سلام و احترام دوست عزیز آسمان چهارم
چه جمله زیبا و امید آفرینی!
از حضور ارزشمند شما متشکرم
در پناه حق

1395/07/23 @ 11:06
نظر از: کوثر نهاوند(مهاجر إلی الله بِشِهابِ قَبَسِ) [عضو] 

أحسنت به موضوع خوبی اشاره کردید

پاسخ دادن:
سلام و احترام
متشکرم.
از حضور شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/07/23 @ 08:36
نظر از: سمیه طاهرپوریانی [بازدید کننده]
سمیه طاهرپوریانی

با سلام و احترام محضر شما بزرگوار
احسنت عالی بود
متن روان و جذاب و پرمحتوا

پاسخ دادن:
سلام و احترام استاد طاهر پوریانی! خوش آمدید
متشکرم. بزرگوارید
از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم
در پناه حق

1395/07/23 @ 05:47
نظر از: احمدي [عضو] 

سلام دوست عزیزم
مثل همیشه زیبا بود.
در پناه حق

پاسخ دادن:
سلااام باوفا دوست کبوتر حرم
متشکرم
از حضور ارزشمند و دوستانه شما سپاسگزارم
در پناه حق

1394/10/01 @ 18:17
نظر از: دکی [بازدید کننده]
دکی

بسیار عالی

پاسخ دادن:
سلااام آقاي دكتر. خوش آمديد
متشكرم
از حضور ارزشمند شما سپاسگزارم
در پناه حق

1394/09/17 @ 17:21


فرم در حال بارگذاری ...


 
مداحی های محرم